راهنمایی که بودم یه دوست خیلی صمیمی داشتم. از اینا که زیاد به خونهی هم رفت و آمد داشتیم و با هم درس بخونیم و از این سر شهر بزن برو اونور شهر که با هم فوتبال بازی کنید و اینطوری. تا دبیرستان هم این مراودات ادامه داشت و کمکم کمرنگ شد و از دست رفت. حالا ایناش مهم نیست. این دوست عزیز همون زمان راهنمایی یه دفترچهی یادداشت کوچیک به من داد که خب هیچ وقت دلم نیومد چیزی توش بنویسم. چند روز پیش توی اسباب کشی دیدم بعد از این همه سال دست نخورده باقی مونده.
دانشگاه که بودم توی یکی از نشستهای کانون شعر دانشگاه ، یه دفترچه یادداشت که من خیلی از سایز و رنگ و کاغذش خوشم میومد به کسانی که اونجا بودن دادیم که حالا چیزی توش یادداشت کنن و خب چون خیلی ازشون خوشم اومده بود خودم دو سه تا برداشتم!{بالاخره صاحب مجلس بودیم ما!!} فقط یکیشون رو استفاده کردم و بقیهش توی کیف سامسونت جا خوش کرده و هنوز چیزی توش نوشته نشده. در واقع دلم نیومده بوده ازش استفاده کنم.
و...
و...
و...
اگه بخوایم بگیم زیاده از این نمونهها.
خواستم بگم چیزی رو پس انداز نکنید!!
اون دفتر قشنگه ، اون خودکاره که خیلی خوب مینویسه ، اون لباسه که خیلی بهتون میاد و... همه و همه برای استفاده است. نذاریدشون برای «شاید وقتی دیگر» . وقت دیگری نیست! وقتشون همین الانه!!
شمام دارید از این چیزا؟! همین امروز از کمد بکشیدشون بیرون! وقتی استفاده نشن صرفن یک شی فراموش شدهان! نه هیچ چیز دیگری!
اینا حالا به کنار! فقط مثالن! چیزاییان که ملموسترن. خواستم بگم هیچ لذتی ، هیچ حال خوبی رو به تاخیر نندازید! پس انداز نکنید برای بعدن! کدوم بعدن!؟ اگه کاری هست که لذتبخشه ، که حالتون رو خوب میکنه همین الان انجامش بدین!
همین الان!
کارپه دی یم ؛ دم را غنیمت شمار.
+انجمن شاعران مرده رو ببینید و بخونید.