هانی هستم
یعنی انقد با وبلاگم غریبه شدم که باید توی عنوان یادآوری کنم به خودم که کجا هستم! یعنی بیش از یه ماهه که ننوشتم و نخوندنم شما رو و البته یه چارده روزیش رو در سفر بودم. نه که به نت دسترسی نداشتم اما وقت زیادی برای سر زدن به اینجا نداشتم. و بعدشم مستقیم پرت شدم وسط کار و یک چنین هوا به هوا شدنی دل و دماغ هر چیزی رو از آدم میگیره!
خلاصه که سلام!
از یک لطفن نبینید شروع بکنیم؟ لطفن فیلم "ملی و راههای نرفتهاش" رو نبینید. فیلمی از تهمینه میلانی که شخصن هیچی توی این فیلم ندیدم جز اداها و دیالوگای تکراری و لوس و کلیشهای و حتا فیلمنامه و خط داستانی تکراری. هیچ اتفاق جذاب و خوبی توی این فیلم نمیفته به جز خمیازهای کشداری که بغل دستیتون میکشه. البته اگه با آدم خاصی میرید سینما ممکنه اتفاقات خوبی بیفته براتون. بالاخره وسط دیدن یه فیلم چرت باید یه کاری بکنید که حوصلهتون سر نره. مثبت باشید ؛ مثلن پاپ کورن خوردن!
راستی چه خبر از پاییز؟ راسته که میگن فصل عاشقیه؟ بیاید اعتراف کنید ببینم بعد پاییز چن تا بلهبرون داریم!
عکس از من ؛ ابیانه
دیگه به جایی رسیدین که باید بگیم قبل پست گذاشتن خبر بده گاوی گوسفندی چیزی سر ببریم:/
ای بابا چقد تعریفشُ شنیده بودم...رگ خواب هم خیلی چرت بود و نکته ی مثبتش فقط حضور لیلاحاتمی بود که همینجوری بشینه یه گوشه هم جذابه!