احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

نابهنگامی

جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۵ ق.ظ
نابهنگامی چیزیه مثل "دیر آمدن"ِ بوکوفسکی ؛
اونجایی که میگه
"تنهایی
تلخ ترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست"
مثلن نابهنگامی...
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۶
هانی هستم

یادداشت‌های شما (۱۲)

۱۶ مهر ۹۵ ، ۰۰:۱۰ گمـــــــشده :)
تنهایی در برابر بعضی بلاها هیچه
البته همون بعضی بلاها تنهایی رو می سازن
:|
پاسخ:
یک رابطه‌ای باید باشه.
۱۶ مهر ۹۵ ، ۰۱:۴۹ هولدن کالفیلد
چقدر این عبارت توی این چند روز در بلاگهای مختلف داره تکرار میشه!

پاسخ:
شعر بوکفسکی؟
شخصن ده‌ها بار این ور اون ور نوشتمش از بس دوست دارم بوکفسکی و این کار رو! از جمله چند پست پایین‌تر!!
۱۶ مهر ۹۵ ، ۰۲:۱۵ هولدن کالفیلد
آقا حس کردم ممکنه این حس دست بده با نیت بد گفتم حرفمو :|
نه هااا! منطورم این بود نفر سومی هستی اخیرا این رو نقل قول کردی و چه تصادف جالبی و اینا :دی
پاسخ:
:)
نا به هنگامی رو چی معنا می کنی؟ اگر همون معنای ذهنی من باشه نابه هنگامی رو دوست دارم قطعا البته هیچ کس از نا به هنگامی رخ داد های منفی حرف نمی زند اما حتی چالش های زندگی و نه تنها اتفاق های خوب وقتی نا به هنگام می اید 
به نظرم زندگی هامون رو جذاب تر و پویا تر می کنه
پاسخ:
مسلمن اتفاق‌های خوب سورپرایز بودنشون هم قشنگه اما منظورم از نابهنگامی، "یهویی" نبود. چیزی شبیه همون دیر آمدن بوکفسکی! چیزی شبیه سر وقت نبودن یا شبیه اینها که نمی‌تونم شرحش بدم!
بعضی وقتها این نابهنگام ها جوری محکم زمینت میزنن و یا حتی ته یه دره عمیق پرتت میکن که دیگه هیچوقت نمیتونی برگردی جایی که بودی
پاسخ:
و بعضی وقتا چنان غرق اندوهت می‌کنن که...
۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۲ امیر بهزادپور
نقل قول:
بدتر از تنهایی ، عادت کردن به تنهاییه...
:(
پاسخ:
هوم... شاید...
مثلن واسه فرار از دیر آمدن ها
تنها باشی

این مثلن. خود حقیقته

+از بوکوفکسی-شعر بازگشت به مسلسل- من عاشق زن جوون خونه دار بغلی ام که هر روز صبح به چارلزمیگه: سلام زشت! :))
پاسخ:
این شعرش رو یادم نیست خونده باشم یا دست کم توی ذهنم نیست.
خوش اومدین به اینجا:)
البته که با تاخیر:)
پاسخ:
ممنونم خانم دکتر :)
چقدر قشنگ و خاص گفته بوکوفسکی :)
پاسخ:
عالیه این بشر!
از کتاب دختری با دامن کوتاه بیرون پنجره ی  اتاقم انجیل میخواند
پاسخ:
آهان، مرسی دارمش. 
:(
چه قشنگ بود جمله اش
پاسخ:
اوهوم.
۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۴:۱۴ جلبک خاتون
چییییش.....

با این کوچ های نابهنگامی و اومدن نابهنگامشون به بیان و ول کردن نابهنگام اون پرشین مادر‌مرده ی بیچاره....

برید با همین دوستای‌جدید بیانی عه نابهنگامی تون اصن !

من‌دیدم به طرز نابهنگامی اینهمه پست نابهنگام گذاشته ها؟
نگو واسه دل همین رفیق های‌نابهنگامی بیانی ش‌بوده  :|

+ واقعا که ...اصن خیلی نابهنگامی ! خیلی ! ما قدیمی ها هم‌باهاتون‌قهریم اقای نابهنگام !
پاسخ:
پرشین که با خارج شدن از دسترس های نابهنگام... استغفرالله...!! و البته ول کردنش نابهنگام بود،باید زودتر ول میکردم! 
+نه دیگه. اصلن من به عشق شما اومدم اینجا. دیدم اونجا اذیت میشید گفتم بیام جایی که در رفاه باشید و وقتی پس از مدتی غیبت میاد سر میزنید با "کارگران مشغول کارند" روبرو نشید :دی

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">