احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

شاید یکی قوی‌ترین تصویرایی که از آلزایمر توی ذهن ما باشه اون صحنه‌ی معروف «جدایی نادر از سیمین»ه که احتمالن همه‌مون حتا پشت صحنه‌شم دیدیم که چطور پیمان معادی اشک می‌ریزه. آلزایمر با هیچ کس شوخی نداره. و شاید خیلیا فکر کنن آلزایمر یک فراموشی ساده است و فرد گذشته‌ رو به یاد نمیاره و آدم خیلیم خوش به حالش میشه. در صورتی که اینطور نیست و چیزی خیلی فراتر از این حرفاست. گم شدن در زمان و مکان و فراموش کردن توالی حوادث هم برای فرد مبتلا و هم برای کسانی که ازش نگهداری می‌کنن طاقت فرسا و فرساینده و غم‌انگیزه. و من این‌ها رو به چشم دیدم. به چشم دیدم که فرد منتظره فلان قوم فوت کرده‌ش بیاد پیشش و بهونه می‌گیره چرا نیومده. به چشم دیدم فرد میخواد بره جایی که دیگه وجود نداره و چقدر نگه داشتنش توی خونه سخته و باید درها رو قفل کنی و بهونه گیری و بدخلقیش رو تحمل کنی. درست مثل یک کودک. و خیلی چیزایی که شاید شما دیده باشید.

این مقدمه رو نوشتم فقط برای گفتن این چند خط داستان که احسان عبدی‌پور توی برنامه‌ی کتاب‌ باز تعریف کرد و باعث شد بار دیگر به آلزایمر و البته به عشق فکر کنم.

عبدی‌پور از بین داستان‌هایی که آدم‌ها براش فرستاده بودن تعریف می‌کرد: دهه‌ی هشتاد پدربزرگم (آرش) فوت کرد. مادربرزگم به مرور زمان آلزایمر گرفت. الان همه رو فراموش کرده. چند وقت پیش اومد خونه‌ی ما. رو دیوار اتاق عکس عروسی خودشو با پدربزرگم دید. با عصبانیت اومد تو پذیرایی مادرمو صدا زد و گفت : این زنه کیه که بغل آرش من وایساده؟

همه رو فراموش کرده بود. حتا خودشو. اما پدربزرگمو فراموش نکرده بود. 

حرف دیگری برای اضافه کردن ندارم!

 

بهترین فیلمی که با موضوع فراموشی دیدین چی بوده؟ به جز memento ، شاهکار نولان!

۲۴ موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۹ ، ۱۴:۰۸
هانی هستم

 از جمله توفیقات اجباری سازمان ، یکی هم اینه که سالانه دو تا دوره‌ی آموزشی بگذرونیم. که البته هیچ وقت در حیطه‌ی تخصصی من نیست به دلایلی. دوره‌ای که امسال شرکت کردم یه دوره‌ی مدیریت استرس بود که فقط برای اشاره به وضع بغرنج  این روزها یک نکته ازش می‌خوام بگم و اگه دوست روانشناسی اینجا باشه می‌تونه توضیحات بیشتری بهمون بده.

استرس‌ها می‌تونن باعث بیماری‌های روان‌تنی بشن و اینطور که گفته میشه ریشه بیش از ۶۰ درصد بیماری ­ها، اختلالات روان ­تنیه. یه پرسشنامه‌ای وجود داره که به هر کدوم از رویدادهای زندگی بر اساس استرسی که به ما وارد می‌کنن یک وزن میده و شما حوادثی رو که در یک سال گذشته (؟) براتون اتفاق افتاده علامت می‌زنید و در نهایت اگه امتیازتون 300 به بالا باشه 80 درصد و  اگه بین 150 تا 300 باشه 50 درصد احتمال ابتلا به بیماری دارید. و اگه زیر 150 باشه احتمال کم‌تری برای ابتلا دارید. توی این پرسشنامه که از ریز و درشت زندگی رو در بر می‌گیره مرگ همسر بیشترین وزن ( 100) و مراعات نکردن قوانین و مقررات کمترین وزن رو داره. بعضی از دیگر موارد؛ جدایی از همسر(73) ، زندانی شدن (65) ، مرگ بستگان نزدیک (63 )، ازدواج (53) ، نابسامانی شغلی (39) ، وام مسکن (35) ، مشکل با رییس (23) و ... هستن.

توی اون کلاسی که ما بودیم همه امتیاز بالای 300 داشتن. حتا شما هم همین الان بدون داشتن پرسشنامه و با همین چن تا مورد هم اگه حساب کنید احتمالن امتیاز بالای 300 میارید و وقتی دور و برمون رو ببینیم احتمالن درصد بسیار زیادی از مردم دچار استرس بالا و در معرض خطر جدی بیماری‌های روان‌تنی هستن. و این یعنی فاجعه. و این یعنی نیاز جدی به مشاور و روانشناس و روانپزشک که به دلایل فراوان که نخستینش حق ویزیت هست توی خانواده‌ها نادیده گرفته میشه.

و این فقط یک قطره از بحث سلامت روان جامعه است. یه آماری یکی دو سال پیش خوندم که دقیق یادم نیست ولی درصد بسیار بالایی از جمعیت ایران به نوعی دچار بیماری روانی‌ان.(چیزی که الان پیدا کردم یک نفر از 4 نفر در سال 90 بود) و این در حالیه که در ایران بین ۶۶ تا ۷۵ درصد افراد دارای اختلال روانی برای درمان به روانپزشکان، روانشناسان و متخصصان سلامت روان مراجعه نمی‌کنند. حرفی باقی می‌مونه؟

۱۲ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۷:۴۵
هانی هستم

یک)این چند خط رو به احترام حورا و دوستان خوبم در بلاگردون می‌نویسم:

حورای عزیز ازم دعوت کرده بود توی چالش کتاب‌چین شرکت کنم و بنویسم. شوربختانه به خاطر گرفتاری‌هایی که همه داریم فرصت نشد کاری که دوست داشتم رو انجام بدم و چون دوست نداشتم یه کار نصفه نیمه باشه ترجیح دادم اصلن ننویسم وقتی نمی‌تونم روش وقت بذارم. و وقت گذاشتن برام چیزی بود شبیه خوندن تمام چند کتاب!! در همین حد! ولی اگه یک هدف این چالش معرفی کتاب بوده باشه اینو اضافه کنم که اگر قرار بر نوشتنم بود گزینشم لولیتا(ناباکوف) ، بار دیگر شهری که دوست داشتم (نادر ابراهیمی) و زندگی در پیش رو (رومن گاری) یا ناتوردشت (سالینجر ) بود. دیگه خودتون تا تهش برید که ترکیب کردن این چند تا شاهکار چه دهانی از هر کسی می‌تواند آسفالت کند!!

یک و نیم) تا حرف زندگی در پیش رو هست این رو هم بگم که این رمان امسال (2020) تبدیل به فیلم (The Life Ahead) شده و با بازی سوفیا لورن و بازیگر ایرانی بابک کریمی به روی پرده‌ی سینما رفته. من هنوز ندیدمش ولی قطعن جذابیت‌های خودش رو خواهد داشت و دیدنی خواهد بود. البته سال 1977 فیلم دیگری (Madame Rosaهم از روی این این رمان ساخته شده که باید دیدنی باشه.

زندگی در پیش رو

دو) فصل اول سریال Outlander رو هم تازگی دیدم. موضوع سفر در زمان همیشه جذاب بوده و خواهد بود و همین در کنار تم تاریخی سریال منو جذب این فیلم کرد. داستان از این قراره که یک خانم پرستار انگلیسی که بعد از پایان جنگ به زندگی با شوهرش برگشته خیی اتفاقی از سال 1945 به 1743 برمی‌گرده. اونم در اسکاتلند و در هنگامه‌ی جنگ و شورش و ... . جایی که جد شوهرش رو می‌بینه و دیگر داستان‌هایی که اتفاق میفته. سریال توی IMDb امتیاز 8.4 رو گرفته ولی چون بحث یک ساعت دو ساعت نیست و از 2014 تا الان 5 فصلش منتشر شده من فکر می‌کنم سریال‌های بهتری برای وقت گذاشتن هست. البته شایدم یک فصل برای قضاوت زود باشه. اما چیزی که تا الان دیدم باعث میشه به کسی پیشنهادش ندم. خط اصلی داستان خوب و جذابه اما اگه بخوام خلاصه‌ش کنم باید اینطور بگم که انگار کارگردان زیادی سعی می‌کنه همه رو راضی نگه داره. مثلن ابایی نداره بازیگر زن از سینه‌ش شیر بدوشه بدون اینکه داستان هیچ نیازی بهش داشته باشه. یا از هر فرصتی واسه لخت کردن بازیگرش استفاده می‌کنه بدون اینکه نیازی بهش باشه و در خدمت داستان باشه. حالا حشویات رو به کل سریال تعمیم بدین. و چیز دیگری که آزارم داد اینه که سعی می‌کنه همیشه همه چیز خوب تموم بشه و بعد از چند قسمت شما دیگه می‌دونید ظاهرن قرار نیست اتفاق بدی بیفته و این از هیجان فیلم کم می‌کنه. دست کم تا الان که اینطور بوده. 

شما دیدین این سریالو؟ نظرتون چیه؟

دو و نیم) 160 گیگ نت روی دستم مونده! پیشنهادتون چیه؟!

سه) از تمام ماجراهای ریز و درشت این روزها که از حوصله‌ی همه‌مون خارجه بگذرم فقط بذارید اینو بپرسم که شادمهر داره چیکار می‌کنه این روزا؟ 

چار) همچنان دعوت‌تون می‌کنم به پیچ بیژن جلالی در اینستاگرام بیاید و شعر خوب بخونید! آدرسش توی نوار بالای وبلاگ هست.

پنج) مخلص همه!

۱۵ موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۹ ، ۱۲:۴۱
هانی هستم