زبان!
همهی ما میدونیم که نثر مکتوب چقدر در حفظ یا تخریب زبان نقش داره و همهی ما بیت معروف بسی رنج بردم در این سال سی رو حداقل چند بار زمزمه کردیم با خودمون. البته نمیدونم واژهی "زبان" رو چقد دارم درست به کار میبرم. وارد حوزهی تخصصیش نمیشم... چیزی که الان میخوام بگم خطاب به وبلاگنویسهاست. وبلاگهای ما در حالت عادی (اگه سروری نترکه!!) سالهای سال خواهد موند و خواه ناخواه بخشی از حفظ این زبان و دیکته بر عهدهی ماست. همهی ما میدونیم که زبان خواه ناخواه دگرگون میشه، نوشتار به گفتار نزدیک میشه، واژههای بیگانه وارد میشن و این یک رونده که نمیشه متوقفش کرد. اما میتونیم کمک کنیم این قند پارسی چند سال بیشتر زنده بمونه. یا اینکه با نوشتارمون این نابودی رو سرعت بدیم.
همونطور که توی قانون اساسی بیان شده که حفظ محیط زیست یک وظیفهی عمومیه، حفظ زبان هم همینطوره مسلمن و یک ملت بدون زبان،بدون ادبیات، احتمالن یک ملت مرده است. حفظ زبان چیزی کم از حفظ تمامیت ارضی نداره به نظر من. ما زندهایم چون لیلی و مجنون داریم، شاهنامه و خسرو و شیرین داریم، حافظ و سعدی داریم، نیما و سهراب داریم. ما زندهایم چون چندین قرن ادبیات پشتمونه. خیلی سخت نیست که خودمون هم گامی برای حفظ این گنجینه برداریم.
چیزی که باعث شد این پست رو بنویسم دیکتههای عجیب و غریبیه که توی وبلاگها میبینم. باور کنید بعضیا شمشیر کشیدن به روی زبان! کمر بستن به قتلش! آخه مثلن چرا یه چیز بدیهی مثل کاربردِ ه و کسره رو ندونیم؟ چرا باید به جای «پیراهنِ من» بنویسیم «پیراهنه من» ؟؟ همین یه مورد رو از امروز رعایت کنیم خیلیه! اصلن بیاین یه چالش بذاریم هر کی درستتر بنویسه، ها؟! روح فردوسی بزرگ هم در آرامش خواهد بود اینطوری! اصلن بیاید از امروز توی وبگردیهامون هر جا اشتباه دیکتهای دیدیم تذکر بدیم. خواه پند گیرند، خواه ملال!
+تمام چیزهایی که دربارهی زبان گفتم در مورد گویشها و زبانهای مادری هم صادقه. فرهنگهای بومی که نشان زندگی یک قوم و منطقه هستن به گویشها و ادبیات عامیانه زندهن و شک نکنید با مردن گویشها (همونطور که الان شاهدش هستیم و به سرعت داره پیش میره) تمام فرهنگهای اصیل و بومی از بین خواهند رفت و در آینده هیچ چیز نخواهیم داشت. هیچ چیز!! اصلن درک نمیکنم خانوادههایی که فرزندانشون رو از گویشی حرف زدن منع میکنن. لطفن اگر پدر و مادر هستید یا خواهید شد گویش محلیتون رو به فرزندتون یاد بدین و بهش یاد بدین افتخار کنه به لهجهش. شبا هم به جای شنگول و منگول با لالاییهای گویشی خوابش کنید. خیلی بهتره!
+ خوبی بازیهای وبلاگی اینه که بلاگرها رو با هم آشنا میکنه و ارتباطشون رو نزدیکتر میکنه. همین الان هم انگار بازی وبلاگی یا به قول امروزیها چالشی در بیان راه افتاده و ملت دارن همدیگه رو میکشن! میکشن نهها، میکشن!! خلاصه به این دو لینک برید و ببینید منو چطوری کشوندن!
+ بخش پادکست با صدای امیر بهزادپور عزیز به روز شد.
+در ادامهی مطلب داستان کوتاه «آخرین درس» رو از آلفونس دوده بخونید و بهش فکر کنید.