چرا شتر رنج همیشه اینجا خوابید؟
دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ق.ظ
دلتنگی... به خودی خود قشنگه چیز بدی نیست اما مشکلی که هست اینه که ذات دلتنگی با انتظار آمیخته شده و انتظار (حتا انتظار یک اتفاق خوب) فرساینده، به سختی قابل تحمل و احتمالن عذابآوره. انتظار چیزی نیست که خواستنی باشه و بشه باهاش خوش گذروند. یعنی وقتی میگی «من دوست دارم منتظر تو باشم» فقط داری تارف میکنی!! یه تارف مثلن عاشقانه. از این چرندیاتی که ... درسته که وقتی انتظار به سر میاد و اتفاقی که باید بیفته، میفته (حالا خواه اومدن جواب کنکور باشه، خواه دیدن یه عزیز یا هر چیزی) حال آدم وصف ناشدنیه و میگه گور بابای همه اون لحظات بد و ارزششو داشت و از این حرفا ولی چیزی که هست اینه که اون لحظات واقعن بد و جهنمی بوده!! و همهی اینا مسخرهبازی چیزی به نام زمانه!! به قول بوکفسکی «یکی از چیزهایی که آدم ها را دیوانه می کند همین انتظار کشیدن است. مردم تمام عمرشان انتظار می کشیدند. انتظار می کشیدند که زندگی کنند. انتظار می کشیدند که بمیرند...» و چیزی جز این نیست! واقعن نیست. انتظار به معنی واقعی آدم رو دیوونه میکنه. حداقل من یکی اینطوریام و البته -شاید پیشتر گفته باشم- من این حس رو وقتی که کسی دیر میکنه هم دارم! بازم زمان!! در مورد هر چیزی که بهش حساس باشم هم دچار این حس دیوانگی میشم!! ناآروم میشم، ضربان قلبم تندتر و تندتر میشه، بعضی وقتا یه عرق سرد میشینه روی تنم، دلم شور میزنه، به شدن تحریکپذیر و عصبی میشم، ته دلم یه جورایی خالی میشه و از اشتها میفتم! شدیدن بی قرار میشم! در واقع میرم جهنم و برمیگردم و خب عادیه که اگه اینها برای کسی باشه یا کسی باعث این حال بشه و خودش ندونه و کاری برای درست شدنش نکنه یا حداقل از اینکه این شرایط رو ایجاد کرده معذرت نخواد چقدر عمیق ازش ناراحت میشم! در واقع این احتمالن یکی از سختترین بخش ارتباط هر کسی با من باشه. چون تمام اینها در درون من اتفاق میفته و هیچ نمود بیرونی نداره. من هیچ وقت از این حس و حالم براش حرف نمیزنم و باید خودش این رو بفهمه! البته شاید هم گفتم که فکر نمیکنم به سادگی پیش بیاد. ولی در اونصورت شرایط خیلی سختتر میشه! در واقع کافیه اون شخص بدونه من با انتظار، دلتنگی یا هر چیزی که به این روز میندازتم چقدر مشکل دارم و به چه حالی میفتم و بازم به این داستان توجه نکنه! اونوقت مثلن اگه طرف دیر کنه ممکنه برای آخرین بار باشه که منو میبینه!! همینقد فجیع!! البته حس میکنم یه کم سخت جلوه دادم این رو. چون این اتفاقات فقط در مورد کسانی میفته که بسیار برام مهم باشن و خب اونا خیلی برگزیدهتر از این حرفان. ولی خب...
عکس از بهرام پورشهبازی
+«زندگی به من آموخته است آنچه دربارهی از یاد بردن گذشتهها میگویند درست نیست. چون گذشته با سماجت راه خود را باز میکند.» بادبادکباز خالد حسینی رو شروع کردم.
۹۵/۰۹/۰۸