قورت می دهیم با هر چه می شود، هر چه می شود را....
چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۱ ب.ظ
من تنهایم
بی تو ،
هیچ کاری نمی توانم بکنم
دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم
و این تنهایی تلخ است
تلخ ؛
مثل نوازنده ای که
با دست های بریده به پیانو می نگرد
رسول یونان
روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."
http://goo.gl/yhqVFL
t.me/falshemood
پیام‌های کوتاه
- ۱۷ تیر ۹۶ , ۱۶:۰۴#اسباب_کشی
- ۲۹ بهمن ۹۵ , ۱۰:۰۱روی دلارام
- ۱۲ آذر ۹۵ , ۱۲:۳۳باختن بی مسابقه، بی هیچ!
- ۱۳ آبان ۹۵ , ۲۲:۲۰به وقت نیمه شرعی آغوشت
- ۴ آبان ۹۵ , ۲۲:۰۱نوبرانه
- ۲۵ مهر ۹۵ , ۱۴:۱۸عطر لیمو، هرم گرما
- ۱۶ مهر ۹۵ , ۰۰:۰۵نابهنگامی
- ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵413
- ۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۵۵که بهترین هدیه واقعن فراموشیست
طبقه بندی موضوعی
-
دست نوشته های من
(۶۴) -
یادداشت واره ها
(۱۵۴) -
شنیدنی ها
(۲۸) -
شعر
(۱۴) -
کتاب و داستان بریده ها
(۳۱) -
فیلم و دیالوگ
(۸) -
عکس
(۲۱) -
شعر و هایکو جهان
(۹) -
هایکو
(۱)
کلمات کلیدی
بایگانی
- آذر ۱۴۰۲ (۲)
- آبان ۱۴۰۲ (۱)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- دی ۱۴۰۰ (۱)
- آذر ۱۴۰۰ (۱)
- آبان ۱۴۰۰ (۱)
- مهر ۱۴۰۰ (۱)
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۲)
- فروردين ۱۴۰۰ (۳)
- اسفند ۱۳۹۹ (۱)
- بهمن ۱۳۹۹ (۱)
- دی ۱۳۹۹ (۱)
- آذر ۱۳۹۹ (۳)
- آبان ۱۳۹۹ (۲)
- مهر ۱۳۹۹ (۳)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۹ (۵)
- خرداد ۱۳۹۹ (۵)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱)
- بهمن ۱۳۹۸ (۱)
- دی ۱۳۹۸ (۳)
- آذر ۱۳۹۸ (۱)
- آبان ۱۳۹۸ (۳)
- مهر ۱۳۹۸ (۱)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱)
- تیر ۱۳۹۸ (۲)
- خرداد ۱۳۹۸ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱)
- فروردين ۱۳۹۸ (۳)
- اسفند ۱۳۹۷ (۴)
- بهمن ۱۳۹۷ (۲)
- آذر ۱۳۹۷ (۳)
- آبان ۱۳۹۷ (۲)
- مهر ۱۳۹۷ (۶)
- شهریور ۱۳۹۷ (۴)
- تیر ۱۳۹۷ (۱)
- خرداد ۱۳۹۷ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۲)
- فروردين ۱۳۹۷ (۵)
- اسفند ۱۳۹۶ (۹)
- دی ۱۳۹۶ (۱)
- آذر ۱۳۹۶ (۳)
- آبان ۱۳۹۶ (۲)
- مهر ۱۳۹۶ (۳)
- شهریور ۱۳۹۶ (۵)
- مرداد ۱۳۹۶ (۹)
- تیر ۱۳۹۶ (۹)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱۰)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۱۷)
- فروردين ۱۳۹۶ (۲۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۵ (۱۲)
- دی ۱۳۹۵ (۱۵)
- آذر ۱۳۹۵ (۲۶)
- آبان ۱۳۹۵ (۲۷)
- مهر ۱۳۹۵ (۳۲)
آخرین مطالب
- ۰۲/۰۹/۱۵دمنوش
- ۰۲/۰۹/۰۲هیچ
- ۰۲/۰۸/۱۹دیالوگ غمگین
- ۰۲/۰۶/۲۳فرسودگی
- ۰۲/۰۶/۱۹دستاورد
- ۰۲/۰۳/۲۲از نسرین
- ۰۱/۰۶/۲۵تو شب سیاه ، تو شب تاریک...
- ۰۰/۱۰/۲۷چرا دریا را دوست دارم؟
- ۰۰/۰۹/۱۱چرا؟
- ۰۰/۰۸/۰۲چیز جذابی برای روایت نیست
حرف‌های شما
- ۱۸ بهمن ۰۲، ۰۸:۵۸ - لادن --من این پست رو الان خوندم. با تجربه ...
- ۱۷ دی ۰۲، ۲۳:۴۷ - نسرینبجز اظهار تاسف هیچی نمی تونم بگم
- ۱۰ دی ۰۲، ۱۷:۲۵ - یاقوت ...خدا از موجودات این بخش از هستی که ...
- ۱۸ آذر ۰۲، ۰۹:۰۳ - حامد سپهرالان احتمالا یه جادوگری پیدا شده ...
- ۳ آذر ۰۲، ۱۵:۳۰ - عطاملک | قرارگاه سایبریسلام میتونید دلنوشته ها و متون ...
- ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀:(
- ۳۰ شهریور ۰۲، ۲۰:۲۱ - پری شانالان شد سه ماه که دارم روزی هفت ...
- ۲۹ شهریور ۰۲، ۲۳:۲۴ - یاقوت ...این همه فشارهایی که به روح و روان ...
- ۲۵ شهریور ۰۲، ۱۶:۳۵ - نسرینخیلی متاسفم که در این سن کم فشار ...
- ۲۰ شهریور ۰۲، ۱۵:۴۵ - نسریندو کتاب اول و دومم توی فدیبو هم ...
پاسخ:
:)
:)
۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۸:۴۹
pary daryay
pary daryay
چه خوب بود!
پاسخ:
:)
:)
۱۷ آذر ۹۵ ، ۲۰:۳۸
یاقوت
یاقوت
گاهی در نبود تنها یکنفر؛گویی جهان به تمامی خالی است../آلفونس دولا مارتین..
مراقب خودتون باشید ...
پاسخ:
خالیِ خالیِ خالی...
خالیِ خالیِ خالی...
۱۸ آذر ۹۵ ، ۰۰:۵۵
نسرین
نسرین
عجب شعر زیبایی!
پاسخ:
:)
:)
۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۶:۲۳
نگین
نگین
مثل نوازنده ای که .......
آخ چقدرررررر تلخ ...
آخ چقدرررررر تلخ ...
پاسخ:
تلخ... تلخ...
تلخ... تلخ...
۱۸ آذر ۹۵ ، ۲۰:۱۲
جغد شب
جغد شب
آمدم ای آئینه،تا خوب هوشیارم کنی
روی زردم بنگری،وز درد درمانم کنی
از بلای عشق و هجران روز و شب نالان شدم
وز غم دوری او،هر دم تو آزادم کنی
لیلی ناز آفرین یار دگر بگزید و رفت
بر سر کویش کنی،تشبیه فرهادم کنی
از وفای یار گویی سینه پر خون می شود
صحبت رویش نما،تاپاک بر بادم کنی
قامت سرو مرا بین به چه روز افتاده است!!!
سر این مسئله بنگر،نه که فریادم کنی
قاضیان جمله مرا ننگ زنند بر خامی
می خورم خون دلی،تا آنکه استادم کنی
راز من دار که تو محرم اسرار منی
بر لبانت مهر بگذار،تا بدهکارم کنی
جاوید از خاطره ها می رود و رفت هی هات
کی سر قبر من آیی،تا که شادانم کنی؟؟؟
روی زردم بنگری،وز درد درمانم کنی
از بلای عشق و هجران روز و شب نالان شدم
وز غم دوری او،هر دم تو آزادم کنی
لیلی ناز آفرین یار دگر بگزید و رفت
بر سر کویش کنی،تشبیه فرهادم کنی
از وفای یار گویی سینه پر خون می شود
صحبت رویش نما،تاپاک بر بادم کنی
قامت سرو مرا بین به چه روز افتاده است!!!
سر این مسئله بنگر،نه که فریادم کنی
قاضیان جمله مرا ننگ زنند بر خامی
می خورم خون دلی،تا آنکه استادم کنی
راز من دار که تو محرم اسرار منی
بر لبانت مهر بگذار،تا بدهکارم کنی
جاوید از خاطره ها می رود و رفت هی هات
کی سر قبر من آیی،تا که شادانم کنی؟؟؟
عنوانت خیلی دلنشین بود:))