احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
بایگانی
آخرین مطالب
حرف‌های شما

می‌دانی ... این روزمره‌ها خیلی چیزها را از آدم می‌گیرند. فرصت گفتن خیلی حرف‌ها را. فرصت خیلی از بودن‌ها را...

آمده بودم بگویم نمی‌دانم دنیا می‌خواهد چه کند وقتی صبح شده است و چشمان تو هنوز در خواب است که گفتی سلام! و دنیا پر از نور شد! و خب حرف تازه‌ای نیست. پیش از من گفته‌اند، سروده‌اند و خیلی‌ها در تاریکی به انتظار دمیدن صبح نشسته‌اند. و صبح شده است... یا تاریکی سیال مثل قیر پیش رفته است همچنان. اما چشمان تو چیز دیگری است. اما صبح‌های روشن از تو با تمام معشوقه‌های تاریخ، با تمام دیوان‌های شعر و با تمام خورشید‌هایی که در چشم عشاق طلوع می‌کند فرق دارد.

می‌گویی سلام و خورشید می‌شود. زندگی همین چهار حرف ساده است. زندگی همین دو خورشید روشن است که هر صبح از تخت تو به دنیای من می‌تابد. نور می‌رقصد. نور از چشم تو در آنسوی جغرافیا به دنیای من می‌دمد...

باید لباس بپوشم. کیفم را بردارم و به اداره بروم. ولی یادم هست میان روزمرگی‌ها گمت نکنم. که دنیا تاریک نشود. که زمستانمان بی باران نماند. که معشوقه‌های جهان دست از عشق نکشند...


+اگه کسی هست که حالتونو خوب می‌کنه خب هر روز صبح اینو بهش یادآوری کنید. دنیا کوتاه‌تر از اونه که حرفی توی دلتون بمونه. دنیا کوتاه‌تر از اونه که حرفی نشنیده بمونه. دنیا تاریک‌تر از اینه که چشمای بیدار معشوقه‌تون خورشیدی نشه که هر روز زندگی‌تون رو روشن می‌کنه. از قالب‌ها بیایم بیرون. دوست داشتن قالب نمی‌شناسه. دوست داشتنی که توی قالب‌ها ریخته بشه به درد لای جرز هم نمی‌خوره. میشه یه چیز سفارشی یا فرمایشی. دوست داشتن دستورالعمل و راهنمای مصرف نداره! باید نو بود. بکر بود. تازه بود. حلق کرد. باید طرحی نو درانداخت! 

+همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت‌ها به ما بدهد. کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری. مارکز

+مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود ! مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود ! عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن. تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟ (یک عاشقانه‌ی آرام / نادر ابراهیمی)

+وقتی که تو نیستی / من هم / تنهاترین اتفاق بی دلیل زمینم. (سید علی صالحی)

۱۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۸:۱۰
هانی هستم

تنهایی است 

که پیاده‌روها را خلوت کرده است

تنهایی است

که با من این وقت روز خلوت کرده است

تنهایی است...

خداحافظ غریبه‌ها!

می‌روم کمی قدم بزنم...

لیلا کردبچه

 

+گاهی آدم باید تو جنگ با خودش آنقدر پیش بره که یه ویرونه بسازه از وجودش، اونوقت از دل اون ویرونه یه نوری، یه امیدی، یه جراتی جرقه می‌زنه... (شهرزاد)

+عنوان رو از «خلبان جنگ» گرفتم. این ترکیب عجیب به دلم نشست. انتظار... انتظار... انتظار... برای هیچ چیز! برای هیچ کس! برای هیچ اتفاق!!

+ City of God رو ببینید. محصول 2002 و رتبه‌ی 21 IMDb با امتیاز 8.7 .

+ «پس کی پس» رو از کیوسک بشنوید.

۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۱۷:۱۵
هانی هستم

کبوترانه

عکس از من

+تاریکی جهان حق من است حق من است تاریکی جهان... (رضا براهنی)

+نیستی و عاشقانه‌های زیادی در پیله خشکیده‌اند. نیستی و روزنامه‌ها فقط تسلیت دارند. شهر پر از خبرهای شوم است. شهر... شهرِ تاریک و سیاه و زشت. شهرِ کافه‌های متروک بی مشتری. شهرِ مراسم تدفین و خاکسپاری. شهرِ بی قصه و روایت. اصلن شهر بی‌معاشقه، دریا و ساحل و ماه و ستاره و ساز و نوا می‌خواهد چه کند؟ شب می‌خواهد چه‌کار؟ شهر بی‌معاشقه باران می‌خواهد برای چه؟ شعر و شراب می‌خواهد چه‌کار؟ اصلن شهر بی‌معاشقه غسالخانه و مرده‌شور و قبرستان هم نمی‌خواهد. یک لودر بیاورید زنده به گور شویم...

۱۲ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۱۶:۰۸
هانی هستم

Yavasca kalemimin kulagina
Egilip dedim ki
Bir daha onun adini yazarsan
Seni de kirarim

خم شدم آرام
دم گوش قلمم 
و به او گفتم
اگر یکبار دیگر اسم او را بنویسی
تو را هم می‌شکنم

جمال ثریا

+بعضی وقتا پیدا کردن عنوان مناسب برای پست از پیدا کردن دلیل برای زندگی سخت‌تره. 
+بیش از این‌ها / آه آری / بیش از این‌ها می‌توان خاموش ماند... (فروغ)
+لعنت به آدم بی‌نظم!
۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۱۳:۵۹
هانی هستم

نوشتن عادت قشنگیه. عادت یا راه فرار یا هر چی که اسمشو بذاریم. و این عادت چقد زود می‌پره از سر. وبلاگ‌نویسی هم همینطور. کافیه چند روز ننویسی و دست به کیبورد نزنی تا وقتی که باز پا می‌ذاری توی وبلاگ دست و دلت به نوشتن نره. البته خب به هزار و یک دلیل ممکنه دلت به نوشتن نره. ممکنه هیچ چیزی برای نوشتن نباشه. ممکنه حس و حالی برای نوشتن نباشه. ممکنه حس و حالت ترجمان واژگانی نداشته باشه. ممکنه دق کرده باشی و واژه‌هات گم شده باشن توی هزارتوی فکرای در همت. ممکنه ساعت‌ها زل بزنی به مانیتور و یادت نیاد چی می‌خواستی بنویسی. اصلن بری توی یک عالم دیگه و وقتی برمی‌گردی مدیریت وبلاگ رو ببندی و حتا اون 30 و خرده‌ای ستاره‌ی بالای صفحه رو هم بی‌خیال بشی تا بعد...

اگه بخوام از این روزام بگم به قول قیصر ؛ «این روزها که می گذرد/شادم/این روزها که می گذرد/شادم/که می گذرد/این روزها/شادم/که می گذرد» و چقد دوست دارم زودتر بگذره این روزای نه چندان دلچسب. یک زمستون بی بارون بهتر از این نمیشه. دیگه اینکه «خلبان جنگ» اگزوپری رو شروع کردم و دارم می‌خونمش. یک اثر ضد جنگ به نظر میاد. فکر می‌کنم دنیا خیلی باید جای مسخره‌ای باشه که یکی مثل نویسنده‌ی شازده کوچولو با اون روحیات رو درگیر جنگ کنه و نهایتن توی یکی از همین پروازها... کلن دنیای خوبی نداریم. نباید توقع زیادی ازش داشت. اینم از شاهکارهاشه دیگه.

زیاده عرضی نیست. برقرار باشید :)


+آدم‌ها رفته رفته

بیش از حد صبور می‌شوند

آگاهانه و تعمدن 

صبور می‌شوند

و این مصیبت است

کارلوس فوئنتس


+عنوان سطری از هادی پاکزاد

۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۵ ، ۱۰:۴۴
هانی هستم

Me

۷ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۵ ، ۱۰:۱۸
هانی هستم

شب هنگام عقل به خواب می رود و فقط اشیا باقی می مانند. آنهایی که واقعن با اهمیت اند،شکل اصلی شان را باز می یابند،بر تجزیه و تحلیل روزانه چیره می شوند و زنده می مانند. انسان تکه پاره هایش را دوباره سر هم می کند و به صورت درختی آرام در می آید.

روز به دعواهای خانگی تعلق دارد،اما شب که می آید،آن کس که سر دعوا را باز کرده عشق را باز می یابد. چون عشق خیلی عظیم تر از سخنی است که شبیه باد و هوا است. و مرد آرنج هایش را روی لبه ی پنجره می گذارد و زیر نور ستارگان از نو مسئول بچه ها می شود که در خوابند و مسئول آوردن نان روزانه، و خواب همسرش که ظریف و آسیب پذیر و فانی آنجا استراحت میکند. عشق،چون و چرا نمی پذیرد. همیشه وجود دارد. چه خوب است که شب بیاید تا حقیقتی را که شایسته ی عشق است به من بنمایاند...

خلبان جنگ/ آنتوان دوسنت اگزوپری 

۷ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۵ ، ۰۲:۴۶
هانی هستم

سبز خواهم شد

عکس از من

+ نسرین بانو رو از نخستین وبلاگم می شناسم. یعنی چندین و چند ساله که افتخار دوستی شون رو دارم و می خونمشون و همیشه از خوندن قصه هاشون لذت بردم. و خبر خوب اینه که یک وبلاگ تازه برای داستان هاشون ساختن. می تونید اینجا بخونیدشون.

+دست هایم برای تو، بکار!سبز خواهد شد/بال هایم برای تو، بگیر پرواز خواهد کرد...پالت

۷ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۵ ، ۲۲:۰۶
هانی هستم

اکنون

در هاشور تلخی از خطوط چهره‌ام

خوابیده‌ام

بی آنکه خطی تو را کشیده باشد آرام زیر لب،

بی آنکه لبالب از حادثه 

تا آن‌سوی مرزهای سپید 

سرریز شود رفتن

بی آنکه آسودن

فکر دلبخواهی در حوالی راه شیری‌ات باشد

و قرار نبود بخوابم

و قرار نبود بدون سرانگشتانه‌ای از نگاه

از خوابم بیرون آمده باشی

یا در پهلوی میانی خاموشم

ردی از تماشایت نباشد

اکنون خوابیده‌ام

خوابی تمام ناشدنی

و عیسا نیز

به تاریخ پیوسته است.


عنوان : گفتی بھار می رسد و می رسم به تو / اما بھار رفت و زمستان شروع شد (شهرام میرزایی)

۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۵ ، ۱۰:۳۳
هانی هستم
تو چله‌ی هر سال من
یه جای خالیه که پر نمی‌شه
حافظ نگو تو فال من
جدایی افتاده برا همیشه
بهمن محمدزاده
بشنوید؛ یلدا / محمد معتمدی
 
 
+کاش میشد بگویم دلتنگم و این یک خبر غم‌انگیز نبود...!
 
-دلم برای باران تنگ شده است.
-باران ریز و بی صدا.
-باران ریز و بی صدا که حتا برگ‌ها را تکان نمی‌دهد.
شهریار مندنی‌پور
 
۱۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۹:۲۰
هانی هستم