*ما وقت نداریم خودمون باشیم. فقط وقت داریم شادی کنیم.
*اشتیاق به آزادی و استقلال فقط در مردی به وجود میآید که همواره با امید زندگی میکند.
*همهی بدبختی و بیرحمی تمدن رو میشه با یه اصل بدیهیِ احمقانه سنجید: ملل خوشبخت، تاریخی ندارن.
این چند خط مثل غول چراغ جادویی که هزاران ساله توی چراغ اسیر شده و منتظره نجاتش بدن توی پیش نویسای وبلاگ بود. از کتاب مرگ خوش و به تاریخ مهر 95! نخستین روزایی که به بیان اومدم . امشب که اومدم پست جدید بذارم -و پست پیش هم که دربارهی کتابنخونی بود- گفتم این چند خط رو از اون گوشهی وبلاگ نجات بدم!
دو)
یعنی از دست بعضیا کارم به جایی رسیده که رفتم توی وب سرچ کردم «چگونه با افراد بی شعور رفتار کنیم؟»!! و توی سرچهام رسیدم به این نقل قول از رابرت ساتن که بعد از راهحلهایی مثل اینکه اون فرد رو نادیده بگیرید یا ازش کنارهگیری کنید تا منزوی بشه و علیهش ائتلاف تشکیل بدین و اینا ، میگه که :
«اگر کسی تاریخچهای طولانی در آزار شما دارد، و دارای شخصیتی ماکیاولیصفت
است، تنها چیزی که وی میفهمد نمایش قدرت است. اگر چنین است، بهترین راه
برای محافظت از خودتان این است که با هر آنچه در اختیار دارید، مقابله
بهمثل کنید. ببینید، برخی افراد سزاوار هستند که با آنها بد
برخورد شود. مهمتر از آن، نیاز دارند که با آنها بد برخورد شود. گاهی
باید با همان زبانی که یک بیشعور میفهمد با او صحبت کنید، و این بدان
معنا است که باید خود را به این موضوع آلوده کنید.»
و به این نتیجه رسیدم که من همیشه در مقابل بی شعورها بازندهام چون هیچ وقت نمیتونم بپذیرم مثل خودشون بشم و اصلن استعدادی در این زمینه ندارم!! و دیگر راهها هم فکر نمیکنم جواب بده! در واقع مثل مقاومت میکروبها به آنتی بیوتیک ، بی شعورها هم در مقابل تکنیکهای ما مقاوم شدن و دیگه هیچ رفتار و تکنیکی در مقابلشون کارآمد نیست!
شما راهی دارید!؟
برای به راه آوردن فرد بیشعوری که نمیتونید ازش کناره بگیرید و مجبورید باهاش ارتباط داشته باشید چیکار میکنید؟!
پ ن) نمیدونم بیشتر دوستای جدیدم پست قبل رو خوندن یا دوستای قدیمیتر سر زدن به پست قبلی. از چند نفر دوست عزیزی که پیشنهاد دادن و نوشتن ممنونم. فقط خواستم بگم وقتی قدم رنجه میکنید و میاید ، بنویسید برام خب! اونهمه سوال پرسیدم ازتونا! واسه این گفتم قدیمی یا جدید که به قدیمیترها بگم از شما خیلی بیشتر ناراحت میشم اگه تنبلی کنید توی نوشتن :دی! و البته حق بی ردپا و ساکت خوندن و رفتن برای همه محفوظه ولی وبلاگ یه تریبون دو طرفهاست و به قلم زدن شما زنده است. ماچ بهتون!