احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

مرگ خوش و چیزهای دیگر

چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۵۱ ق.ظ


*ما وقت نداریم خودمون باشیم. فقط وقت داریم شادی کنیم. 

*اشتیاق به آزادی و استقلال فقط در مردی به وجود می‌آید که همواره با امید زندگی می‌کند.

*همه‌ی بدبختی و بی‌رحمی تمدن رو میشه با یه اصل بدیهیِ احمقانه سنجید: ملل خوشبخت، تاریخی ندارن.


این چند خط مثل غول چراغ جادویی که هزاران ساله توی چراغ اسیر شده و منتظره نجاتش بدن توی پیش نویسای وبلاگ بود.  از کتاب مرگ خوش و به تاریخ مهر 95! نخستین روزایی که به بیان اومدم . امشب که اومدم پست جدید بذارم -و پست پیش هم که درباره‎ی کتاب‌نخونی بود- گفتم این چند خط رو از اون گوشه‌ی وبلاگ نجات بدم!

دو)

یعنی از دست بعضیا کارم به جایی رسیده که رفتم توی وب سرچ کردم «چگونه با افراد بی شعور رفتار کنیم؟»!! و توی سرچ‌هام رسیدم به این نقل قول از رابرت ساتن که بعد از راه‌حل‌هایی مثل اینکه اون فرد رو نادیده بگیرید یا ازش کناره‌گیری کنید تا منزوی بشه و علیهش ائتلاف تشکیل بدین و اینا ، میگه که :

«اگر کسی تاریخچه‌ای طولانی در آزار شما دارد، و دارای شخصیتی ماکیاولی‌صفت است، تنها چیزی که وی می‌فهمد نمایش قدرت است. اگر چنین است، بهترین راه برای محافظت از خودتان این است که با هر آنچه در اختیار دارید، مقابله به‌مثل کنید. ببینید، برخی افراد سزاوار هستند که با آن‌ها بد برخورد شود. مهم‌تر از آن، نیاز دارند که با آن‌ها بد برخورد شود. گاهی باید با همان زبانی که یک بی‌شعور می‌فهمد با او صحبت کنید، و این بدان معنا است که باید خود را به این موضوع آلوده کنید.»

و به این نتیجه رسیدم که من همیشه در مقابل بی شعورها بازنده‌ام چون هیچ وقت نمی‌تونم بپذیرم مثل خودشون بشم و اصلن استعدادی در این زمینه ندارم!! و دیگر راه‌ها هم فکر نمی‌کنم جواب بده! در واقع مثل مقاومت میکروب‌ها به آنتی بیوتیک ،  بی شعورها هم در مقابل تکنیک‌های ما مقاوم شدن و دیگه هیچ رفتار و تکنیکی در مقابل‌شون کارآمد نیست!

شما راهی دارید!؟

برای به راه آوردن فرد بی‌شعوری که نمی‌تونید ازش کناره بگیرید و مجبورید باهاش ارتباط داشته باشید چیکار می‌کنید؟!


پ ن) نمی‌دونم بیشتر دوستای جدیدم پست قبل رو خوندن یا دوستای قدیمی‌تر سر زدن به پست قبلی. از چند نفر دوست عزیزی که پیشنهاد دادن و نوشتن ممنونم. فقط خواستم بگم وقتی قدم رنجه می‌کنید و میاید ، بنویسید برام خب! اون‌همه سوال پرسیدم ازتونا! واسه این گفتم قدیمی یا جدید که به قدیمی‌ترها بگم از شما خیلی بیشتر ناراحت میشم اگه تنبلی کنید توی نوشتن :دی! و البته حق بی ردپا و ساکت خوندن و رفتن برای همه محفوظه ولی وبلاگ یه تریبون دو طرفه‌است و به قلم زدن شما زنده است. ماچ بهتون!

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۲۴
هانی هستم

یادداشت‌های شما (۱۰)

اون ملل خوشبخت تاریخ ندارنه خیلی قابل تامل بود!
...
یه راه حل بررسی چیزایی ه که در اون آدم داره آزارت میده.
و بعد یافتن ربطشون به خودت.
خیلی روانکاوانه طور...
پاسخ:
خود وجود اون آدم هم اگه مشمئز و منزجر کننده باشه چی؟!!
جالب بودن...

آخ منم با یکی از فامیلام همین مشکلو دارم. هیچ کاری تا نوزده سال نکردم ولی از این ببعد می خوام بهش احترام نذارم. بی ادبی نمی کنم چون بقول تو در حد خودش میام پایین. ولی ارزش احترامو هم نداره.

و اما جونم برات بگه که:
گلایه نکن وقتی خودتم سر نمیزنی هانی جان
خسته شدم از بس هر روز سر زدم و یه جمله انرژیمو تحلیل داد: این بود زندگی؟ این بود زندگی؟ این بود زندگی؟

بعد تصمیم گرفتم دیگه سر نزنم. فکر کردم لابد شرایطتت جور نیست و وقت نداری بنویسی، چرا من با دیدن این جمله هی با صورت بخورم تو دیوار؟
دیگه نیومدم.
الآنم هم با شک اومدم... 

پاسخ:
خدا به شما هم صبر بده!

آخ آخ منو ببخشید :( روم به دیوار اصلن!
ولی آخه اون بود زندگی؟ مـــــــــــــــــن فراااااااااااااااااار!
۲۵ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۱۶ زهرا یگانه
سلام. 
من باب سوالتون، نسبت به بیشعوری های آپدیت شده، تنها " لذت بردن" از بودن در کنار فرد بیشعور و نوع نبوغ و توانایی که در بیشعوری داره  می تونه نجات بخش باشه! 
بعلاوه ی این تفکر " حتی بزرگترین افراد هم در زندگی مورد اصابت بیشعوری قرار گرفتن، من هم یکی مثل بقیه. پس این حق رو دارم که در معرض بیشعوری قرار بگیرم، از موقعیت پیش آمده استفاده کنم و خودم رو بسازم!" 
:D :/
پاسخ:
یا اصلن یه موهبت باشه مورد بی شعوری قرار گرفتن و به خاطرش سپاسگزار باشیم :)))
هاهاها... بایدم فرار کنی
پاسخ:
:)))
من از روش ترکیبی در برخورد با بیشعور‌ها استفاده میکنم، بعضی وقت‌ها ایگنور میکنم و بعضی وقت‌هام مثل خودشونم فقط این نکته رو در نظر دارم که این ادم برای من شخص مهمی نیست پس نباید بذارم روزمو خراب کنه و این که تو اون لحظه بهم خوش بگذره و شاد و راحت باشم. 
پاسخ:
استراتژی خوبی داری! موفق باشی در مقابل بی شعوران و کم شعوران جامعه!
۲۹ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۴۳ اسپریچو ツ
کامنت بالایی من بودم نمیدونم چرا ناشناسه😂😂
پاسخ:
عه؟؟ :))

شاید دستت خورده!!
۲۹ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۵۳ جناب منزوی
سلام
من که کلاً دیر به دیر میام، اما در رابطه با بیشعورها، مثل اینکه بخواید میخ رو تو آهن فرو ببرید، شاید بشه، ولی به سختی :/
کلاً بیخیالی اعصاب خرد کنه، خودشون هم بدتر اعصاب رو خرد می کنن
راه حلی ندارم
پاسخ:
در این راه‌حل نداشتن مشترکیم!
۰۹ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۴۰ خورشید جاودان
من که به مرز جنون می رسم ولی تو ذهنم روزی هزار بار میکشمش 
تازگیا هم کلا بی حس شدم نسبت بهش 

درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است ...

"صمد بهرنگی"


میبینی هانی جانم؟
بازم صفحه ات خط خورده:

مرگ خوش و چیزهای دیگر
مرگ خوش و چیزهای دیگر
مرگ خوش و چیزهای دیگر

گاهی نمیشه چیزی نوشت. نمیاد. حالش نیست. حوصله اش رفته...
پاسخ:
اوهوم
گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">