احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

۱۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

ته کیف پولم بود.

عکس سه در چارت با تموم معصومیت و دخترانگیش کز کرده بود کنار عکس بچگی‌هام توی کیف بی پول و هیچی نمی‌گفت. یا من نمی‌شنیدم؟ شایدم به زبون بچگی‌هام یه چیزایی می‌گفت  که من متوجه نمی‌شدم.

آخرین باری که حرف همو نفهمیدیم شبی بود که به خاطر دیر برگشتن جریمه شدم و تا یه ماه نمی‌ذاشتن حتا مرخصی شهری برم. کارت تلفنم تموم شده بود و باید یکی دیگه می‌گرفتم. دویدم تا دکه‌ی سر خیابون. دو سه نفر که جلوم بودن پنجره‌ی دکه رو اشغال کرده بودن و پا به پا شدن من تاثیری نداشت. مثل یه بچه توی صف نون که قدش به آدم بزرگا نمیرسه درمونده ایستاده بودم. یکی از مشتریا داشت با حوصله مجله‌ها رو ورق میزد و اون یکی حین روشن کردن سیگارش با دکه‌چی گرم گرفته بود و داشت درباره‌ی یه چیز بیخود حرف میزد و بلند بلند می‌خندید.

-این روزنامه رو حساب کن.

و راهش رو کشید و رفت.

-یه کارت تلفن بدین بی زحمت.

بوی سیگار مشتری دوم خورد توی صورتم. صورت به صورت من ایستاده بود و خیال تکون خوردن نداشت. دستمو دراز کردم و پول کارت رو گذاشتم روی روزنامه‌ها.

تا باجه‌ی تلفن دویدم. کارت تلفنی که توی اون سرما توی دستم خیس شده بود رو گذاشتم توی تلفن کارتی. رد کارت روی دستم خط کشیده بود. و بعد دیر شده بود.

دلم رادیویی میخواست که وقتی موجشو می‌چرخونم برسه به یک‌شنبه ی غم‌انگیز و همه چیز همون جا کات بخوره. اما آوردن رادیو توی پادگان ممنوع بود و اگه سر چنین چیزایی بازداشت می‌شدم ممکن بود به عروسیت نرسم.

ممکنه به عروسی نرسم؟ دستی به قنداق سرد تفنگ کشیدم و به پاسم ادامه دادم. از سرما همه جا یخ زده بود. از سرما همه چیز یخ زده بود. سنگ‌های روی زمین، سیم‌های خاردار، آدم‌های توی آسایشگاه،جوخه‌های اعدام، سرهنگ‌ها ... . حتا گلوله ها گیر کرده بودن توی گلوی تفنگ و از سرما جنب نمی‌خوردن.

تا صبح راه درازی بود. فردا هوا گرم‌تر میشد. حتمن گرم‌تر میشد.


#از نوشته‌های قدیمی

۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۰
هانی هستم
هوووووووف!! عجب روز پر‌کاری بود!(و هنوزم هست). یعنی منی که وسایل روی میزم رو مینی‌مال(!) می‌چینم امروز میزم جای گذاشتن لیوان چای نداشت! و خب کار سخت فیزیکی خیلی وقتا مجالی برای خستگی روحی نمی‌ذاره و به شدت ترجیحش میدم به کاری که خستگی ذهنی میاره. مثلن زیر آب‌زنی‌های محل کار یا ندونستن قدر کارت یا چیزای شبیه به این که با هیچ قهوه‌ای در نمیره خستگیش!
بعدم اینکه دوست خوب، خوب چیزیه آقا، خوووب! امروز به یکی از دوستام شدیدن زحمت دادم و اگه نبود الان یک خستگی ذهنی هم اضافه شده بود به این روز پرمشغله! خلاصه که قدر دوستایی که بلدن کی به دادتون برسن رو بدونید و بهشون بگید از بودنشون خوشحالید! 
سی و یکی! 31 وبلاگ نخونده دارم که خیلی زود می‌خونمتون. با یا بی رد پا ولی حتمن می‌خونمتون. وبلاگ‌گردی هرگز نمی‌میرد. فقط از وقتی به وقت دیگر موکول می‌شود. دیگر اینکه چند وقت پیش دوست عزیزی کامنت خصوصی داده بود که ببخشید زیاد کامنت میذارم و ... . فرصت نشد بهش بگم این وبلاگ‌ نه با نوشتن من، بلکه با بودن و نوشتن شما زنده است. پس همیشه هر چه دل تنگ‌تان می‌خواهد بگویید. بودنتان خوب است :)
+اگزوپری میگه «وقتی زنی به نظر زیبا می‌آید دیگر حرفی ندارم درباره‌اش بزنم. خیلی ساده فقط لبخندش را می‌توانم ببینم. روشنفکرها ابتدا صورت را ارائه می‌دهند، بعد با اشاره به جز به جزء آن به توصیفش می‌پردازند، ولی دیگر لبخند را نمی‌بینند.». لئو بوسکالیا توی کتاب «هنر عشق ورزی و آموختن» درباره‌ی ستایش زیبایی زنان حرف‌های قشنگی می‌زنه و داستان پیرمردی رو تعریف می‌کنه که تا آخرین لحظه عمر هم دست از ستایش زیبایی برنداشت. خلاصه اینکه زیبایی رو ستایش کنید. لبخند زیبا رو ببینید و به صاحبش بگید! شاید ابتدا سخت به نظر بیاد. ولی مثلن اینطوری شروع کنید که به ازای هر ایرادی که از دور و بری‌ها گرفتید خودتونو موظف کنید زیبایی یک نفر رو ببینید و ستایش کنید! ماشالا اونقد ایراد می‌گیریم از هم که حسابی بدهکار بشیم!! شاید اینطوری بیشتر زیبایی‌ها رو ببینیم! این کتاب بوسکالیا رو هم بخونید. حرفای زیادی داره و شاید نگاه‌مون به یه سری چیزا رو عوض کنه.
دیگه چه خبر؟ شما بگید!
۱۳ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۳۵
هانی هستم