پشت سیاهیهای دنیامان سیاهی بود *
پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۲ ب.ظ
در چشم من
پرندگان به خواب رفتهاند و
اشباح خفاشان
از هر سو میوزد.
در چشم من هزار تاریک سایهوار
بر چادر شب میخ بلند کوفتهاند.
کوچههای شهر آبستن هیچ زنی نیستند و
جنینها - مرده -
از رحم مادرشان کوچ میکنند!
من در هیاهوی این سیاهی
چشم به سوسوی دوری دارم
اما قاضی شروری
دهان مردمکهایم را دوخته است.
*عنوان از سید مهدی موسوی
۹۹/۰۵/۰۹
اما دلبر قسم خورده بود که میماند...:(