وطن!
تو را زیر بالشم پنهان میکنم
شبیه کتابى ممنوعه
چراغها خاموش میشوند
و صداها میخوابند
سپس تو را بیرون میآورم
و حریصانه میبلعم
پیش از این عاشقانههای نابی از «مرامالمصری» خونده بودم تا اینکه چشمم به «آزادی عریان میآید» خورد. «چون گناهی آویخته در تو» پیشتر با برگردان سید محمد مرکبیان چاپ شده بود.
«آزادی عریان میآید» برگردانی از شعرهای «مرامالمصری»ه که اگه به من بود اسمشو میذاشتم «مرثیهای برای سوریه». انقدر توی این مجموعه شعر و تک تک جملات و کلماتش درد این روزهای سوریه خوب پرداخت شده که هر شعر یک داستان و یک غمنامه است که میشه پا به پاش اشک بریزی ، آزادی رو ستایش کنی ، درد بکشی و ... باهاش همذات پنداری کنی!
و من که با «ای در رگانم خون وطن! ای پرچمت ما را کفن! دور از تو بادا اهرمن ، ایران من ایران من ایران من!»ِ همایون شجریان پهنای صورتم اشک میشه...
و من که توی خوابهام خونهم سبزتر و خونم ارزشمندتره... و من که وقتی پا توی تخت جمشید میذارم تمام تن و دلم میلرزه و بغض میکنم... و من که ... تهش با کابوس بیدار میشم از خواب و غرور ملیم شوخیای بیش نیست!