سلاخخانهی شمارهی پنج + عکس!!
تیتر غیر واقعی زدن هم خیلی کار کثیفیهها! چیزی که شوربختانه توی خیلی از خبرگزاریهای حتا گاهی اوقات حرفهای هم دیده میشه. مثلن اینکه تیتر چیز دیگری باشه ولی خبر چیز دیگری و اون تیتر صرفن برای کشوندن شما به اون صفحه باشه. یا اینکه تیتر دو پهلو باشه. یعنی در عین اینکه دروغ نباشه اما مربوط به یه موضوع دیگه باشه. فرض کنید سایتِ فلان تیتر زده «عکسهای جدید از مهمانی همسر آقای رییس جمهور» و خب شما میرید توی پیج و میبینید مربوط به رییس جمهور یه کشور دیگهس ، در صورتی که از تیتر برمیومده دربارهی ایران باشه.
یا مثلن عنوان همین پست من [ که البته مسلمن شما پیش از باز کردن میدونستید قرار نیست من اینجا عکسهای سلاخخانهی شمارهی پنج رو بذارم ] ، با اینکه اصلن دروغ نیست و قراره توی این پست هم از سلاخخانهی شمارهی پنج بنویسم و هم عکس ببینیم اما اینطور ازش برمیاد که قراره عکسهای سلاخخونه پیوست پست باشه ، در صورتی که نیست و این کار در سطح حرفهای یک غیر اخلاقی حساب میشه.
سلاخخانهی شمارهی پنج سومین کتابیه که توی سال 96 میخونم. تاریخ[ ِ خرید ]صفحهی نخست این کتاب رو که مییینم با خودم میگم ببخشید آقای وونه گات که چار سال آزگار توی کتابخونه خاک خوردید! یعنی از فروردین 92 تا فروردین 96 . و البته یادم نمیاد چرا باید فروردین 92 شیراز میبوده باشم!
نخستین کتابی که امسال خوندم « بهترین شکل ممکن» مصطفا مستور بود که مجموعه داستان بود و اسفند 95 خریده بودمش. دومین کتاب «کافه پیانو» بود که بازم اسفند خریده بودمش و به دلیل شروع سلاخخانه متوقف شد و این هفته که سلاخ خانه تموم بشه از سر گرفته میشه اما « توی زندگی چیزهایی هست که توی کتابایی که خوندی نیست. خودت متوجه میشی... » ( از سلاخ خانهی شمارهی پنج). با خوندن این جمله یاد «هانتا» ؛ کارگرِ پرسِ کتابِ داستان «تنهایی پر هیاهو»ی بهومیل هرابال افتادم. [ میدونم تتابع اضافات داشت!! ] آدمی که مسئول خمیر کردن کتاباییه که ادارهی سانسور به انبار میاره. و خب اونقد کتاب برده خونه که دیگه جای راه رفتن نداره خونهش. برام این سوال پیش اومد که آیا اونم اینطور فکر میکنه و چیزی هست که توی کتابا نخونده باشه؟ و آیا اگه اون همه کتاب نداشت ، داستان پایان دیگری داشت؟
+احتمالن توی پست قبلی من دربارهی مسابقهی عکاسی دکتر میم خونده باشید. قرار بود چار تا از عکسایی که خیلی ازشون خوشم اومده رو بذارم توی وبلاگم که میتونید توی ادامهی مطلب ببینیدشون. فقط اینکه هنوز اسم عکاسها رو نمیدونم. اگه دوستان عکاس اومدن اینجا خودشون رو لطف کنن معرفی کنن تا امانت رو رعایت کرده باشم.