احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

من، منِ درونگرا!

سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۳۲ ق.ظ

بیاید از همین امروز تصمیم بگیریم و با خودمون عهد ببندیم انقد به آدمای درونگرا گیر ندیم که بریم مهمونی یا بیاید پیشمون یا کلن هر کاری که اونا رو از نقطه‌ی امن‌شون جدا می‌کنه. من اصلن آنتی سوشیال نیستم و از بودن با دوستام لذت می‌برم و خیلی هم دوست دارم باهاشون باشم اما اینم هست که خونه یا اتاقم برام یه نقطه‌ی امن حساب میشه که حتا اگه روزهای دراز هم اون تو بمونم راحت راحتم و بر عکس، خیلی از فضاها رو نهایتن یک ساعت بتونم تحمل کنم.

انقد به این آدمایی که دوست دارن تنها باشن یا میل زیادی به رفت و آمد ندارن و با تنهاییشون حال می‌کنن برچسب افسرده و منزوی نزنیم. هر کسی یه جور حال می‌کنه دیگه! من توی خوابگاه هزار نفری هم که بودم با اینکه دوستان زیادی داشتم اما معمولن برای شام و ناهار از اتاق بیرون میومدم فقط و بهشتم وقتی بود که هم اتاقیم نبود و می‌تونستم خیلی راحت در اتاقو قفل کنم از تو!! هر چند اگه کسی در می‌زد درو باز می‌کردم :دی ولی اون بسته بودن در اطمینان خاطر بهم می‌داد که قرار نیست کسی سرشو بندازه پایین و وارد حریم امن تنهاییم بشه! یا وقتی همه با اکیپای دانشجویی شیراز‌گردی می‌کردن، من هدفون می‌ذاشتم توی گوشم و از خوابگاه می‌زدم بیرون به قدم زدن و نهایتن سر از یک گوشه‌ی خلوت حافظیه درمیاوردم... . (و البته با دوستای نزدیکم کلی سفر با حال رفتیم!!) حالا فکر کن روبرو بشم با اصرار یک آدم برای دعوتم به خونه‌ش! اصرار‌ها!! اصلن شاید من درونگرا هم نباشم. فقط به دلایل فراوان توی مودش نباشم فقط و دوست داشته باشم تمام وقت زیر پتوم به کائنات و چگونگی شکل‌گیری‌شون فکر کنم!! توی مود اینکه که جایی جز اتاق خودم باشم و توی اتمسفر آشناش نفس بکشم، نباشم. به همین سادگی! خب اصرار نکن برادر من! 

Extraversion and introversion

+یکی از ویژگی‌های درون‌گراها اینه که «دوستان محدود با روابط عمیق دارند». خب مشخصه که من ساعات طولانی‌ای با این دوستان محدودم می‌گذرونم و خیلی هم حال می‌کنم! پس اگه یه درونگرا براتون وقت نمی‌ذاره شاید جزء دایره‌ی دوستان نزدیکش نیستید و باید یه تجدید نظر توی رابطه‌تون داشته باشید. به همین خوشمزگی. :)

+یه کم آدم‌های دور و برمون رو بشناسیم و مطابق نوع شخصیت‌شون باهاشون رفتار کنیم. مرسی :|

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۲۹
هانی هستم

یادداشت‌های شما (۱۶)

از نظر روانکاوی، حتی کسایی که در بهترین وضعیت زیستی هم قرار دارند بیمارن. ولی بیماریِ اینا صدمه ای بهشون نمیزنه، روانکاوی تحلیل رفتار هاست. و این که دلیل رفتار ها ارادست؟ یا یک ضعف، یک خاطره ی بد، یک مشکل روحی در یک دوره از زندگی، که حتی ممکنه فرد اون رو یادش نیاد، در عوض، این نوع علمی که شما بهش میپردازی، که منم خیلی باهاش آشنایی ندارم، صرفا شناخت نمود های مختلف ذهن و روان برای مبارزه با یک نوع شرایط بحرانی بوده که جزیی شده از شخصیت، چرا که یک بار جواب داده(یا به قول خودتون محدوده ایمن براتون ساخته) و ازین به بعد هم همپن روش امتحان شده ی قبلی که جواب هم داده مورد استفادست. 
برای مثال، خوده روانشناسا، وقتی خیلی عالی کار میکنن، یعنی وقتی همه چیز بیمار رو میدونن، و همه چیزو پیش بینی میکنن و تحلیل. جلوشون هم برای خودشون هم برای بیمار تبدیل میشه به یک نیمه خدا. خب حالا روانشناسی که نیمه خداست، چجوری میتونه مشکلاتشو قبول کنه؟ در واقع میگه من استثنایی هستم و مشکلات روانی ای که احتمالا خودم هم دارم، باعث میشه من بهتر از بقیه باشم. در صورتی که این امکان برای بیمارش نیست. چون روانشناس بیمار هاش رو محتاج میبینه. و بیمار ها هم دوست دارن محتاج دیده بشن تا بهشون کمک بشه، و اگه این کمک از سمت یک نیمه خدا باشه، همه چیز عالیه. چون اون که میتونه خودشو مصون کنه، بیمارش رو هم قطعا میتونه. در واقع ی رابطه ی دو طرفه بر اساس دو تا بیماری مختلفه، یکی اعتماد به نفس بیش از حد و غرور و تکبر و الی آخر. یکی کمبود اعتماد به نفس و الباقی مشخصه ها.
در صورتی که روانکاوا میگن این ها جلوگیری میکنه از آزادی اراده ی فرد و باید اصلاح بشه، اون علمی که شما میگی میگه اینا ها جز ازلی ابدی افرادند و هرگز جدا نخواهند شد و چقدر خوبه که اگر بپذیریمشون و بهشون گیر ندیم. و این هیچ کمکی به شما نمیکنه، چون ممکنه در محدوده ی دوست هاتون دچار مشکل نشید و براتون جواب بده، ولی قطعا محدودیتایی رو به بار میاره که در دراز مدت روی شما تاثیر منفی میزاره.
و ای کاش خدا ریشه ی این تستای شخصیت شناسی و طالع بینی رو بکنه.
پاسخ:
سلام.
خب اول تشکر می‌کنم از حضورتون
فقط یه چیزی رو اشاره کنم؛ اول اینکه من از علم خاصی حرف نزدم و دیگر اینکه من نه تست شخصیت‌شناسی انجام دادم و به طالع‌بینی اعتقاد دارم. البته از روانشناسی هم چیزی نمی‌دونم! این پست صرفن درباره‌ی «خود»ی بود که با تعریف‌هایی که از «درونگرایی» دیدم درونگرا می‌دونمش. 
شاید محدوده‌ی ایمن من با چیزی که شما توی ذهنتون هست یکی نباشه. برای من این ناحیه جاییه که با توجه به نوع شخصیتم توش احساس راحتی می‌کنم ، نه جایی که بخوام از چیز خاصی در امان باشم یا از چیزی فرار کنم.
و در مورد پاراگراف آخرتون این رو بگم که منِ درونگرا اجتماع گریز نیستم و این نوع رفتار و شیوه‌ی برخورد و زندگی محدودیتی برام ایجاد نکرده. نه در ارنباط با دوستانم، نه بدنه اجتماعی که باهاش در ارتباطم. مثل محل کار و... . 

ممنونم که برام نوشتید. :)
آقای هانی،من این پست شما رو که میخوندم انگار میکردم که خودم نوشتمش...من دقیقا همینم...
دوستای کم با روابط عمیق...
نمیتونین تصور کنین چقدر از طرف فامیلهام پشت سرم حرف شنیدم که فلانی از وقتی رفت دانشگاه خودشُ میگیره...چقدر سخته توضیح دادن این پُست براشون.
پاسخ:
میگن از هر سه نفر یکی درونگراس! حالا بیا اینو حالیشون کن!!
چیز زیادی هم نمی‌خوایما! فقط می‌خوایم بذارن زندگی‌مونو بکنیم!!
به هرحال این تستا و طالع بینی ها و امثال کفر آدمو در میارن چون اصولا هیچ علاقه ای به تغییر ندارن میگن هرچی هست باید همون باشه و درسته. از اون گذشته لحن متن این رو القا کرد که من برداشت کردم
مرسی ازین که مینویسید.
پاسخ:
مسلمن هر جا نیاز  به تغییر هست باید ایجادش کرد. منم موافقم که اگه یک ویژگی منفی شخصیتی باعث مشکلاتی برای فرد میشه باید از دستش خلاص شد...

:)
اتفاقا منم خیلی شخصیتم شبیه همینیه که از خودتون توصیف کردید ، ساعت های زیادی رو دوست دارم توی اتاقم باشم و اتفاقا اصلا هم آدم اجتماع گریزی نیستم از نظر همکاران و دوستانم حتی خیلی هم اجتماعی و برونگرا هستم ولی یه ساعتهایی و یه زمانهایی نیاز دارم که هدست توی گوشم توی اتاقم تنها باشم و پلی لیست مورد علاقه ام رو گوش کنم و کسی هم مزاحمم نشه .. 

درکش شاید از نظر خیلی ها راحت نباشه .. موفق باشید :)))
پاسخ:
ایشالا یه روز برسه که همه درک کنن! دووم بیار!
اَه هانی! حالم گرفته شد اونجایی که ته خط نوشته بودی برادر ِمن! :))) فکر میکردم این همه اصرار از یه طرف دیگه ست... حیفففففففف... 
اما گذشته از شوخی، حرفت رو خیلی خوب می فهمم. منم همینطورم. یه زمانی دوران دبیرستان و دانشگاه و کار، دوستان نزدیکم به زور به اندازه ی انگشت های یک دست می رسید. الان که فقط یک دونه ست اونم با 50 کیلومتر فاصله!... اما واقعا حالم خوبه. سالمم و روانم مشکلی نداره... هیچ وقت هم نتونستم مدت زیادی رو با دوستانی که روابط سطحی دارم باهاشون، دوام بیارم. 
اون بحث حریم شخصی هم که خب، بحث واضحیه. هر آدمی نیاز داره به داشتن این فضا و خلوت کردن با خودش و رسیدن به جواب سوال هایی که داره... شاید بقیه برونگراها جواب هاشون رو اون بیرون پیدا می کنند اما درون گراها گمونم جوابشون درون خودشونه. 
پاسخ:
اونم یه مصیبت بزرگتره گاهی وقتا مرجان!!

واقعا حالت خوبه؟ سالمی و روانتم مشکلی نداره؟ مطمئنی؟؟ اینو می‌پذیرن ازت یا میخوان ببرن بستریت کنن؟ :)))))))


هی خدا... کاش از این پست به تعداد تمام افراد فامیل، محل، دوستان، همکاران و تماااااااام ِ افرادی که به نوعی با من در ارتباط هستن پرینت میگرفتم و یکی یکی بهشون میدادم، همین امروز صبح داشتم یه یادداشت مینوشتم در مورد یکی از ویژگی‌های درونگرایی...
کاش درک میکردن... :(
من واقعا وقتی توی خونه تنهام، خیییییلی احساس شادی و خوبی دارم ولی همه ی اطرافیان متفق القول هستن که آدم وقتی تنها میشه غصه میخوره :/
پاسخ:
همه درونگراها جمع شدیم دور هم‌ها!!

کاش درک می‌کردن!
باید حالیشون کنیم درونگرایی چیزیه مثل چپ دست بودن! و اصلن عجیب نیست! بیمار و جامعه گریز هم نیستیم! والا!
گل گفتی هانی گللللل
اتاقم بهشتمه حتی اگه سالها توش تنها باشم
من  برخلاف نوشته ی شما ادمی به شدت اهل رفت وآمد بودم با دوستان وفامیل اما آدما قضاوتاشون نگاهشون کاری کرد که الان از تنهایی خودم لذت می برم
بقول دوستم تنهایی مقدس
پستت حال خوب کنه
راستی می دونستی تو معجزه می کنی ؟ یه معجزه عالی که من اسمش رو گذاشتم معجزه هانی
و امروز تصمیم دارم در موردش بنویسم  تا شاید اعصابم ا که از دست مدیرمون خورده آروم بشه :)
پاسخ:
معجزه :))))))))
خوشحالم که پست رو دوست داشتی :)

+من وقتی اعصابم از دست مدیرمون خورده به کجا پناه ببرم!؟

خب پس از این به بعد برات کامنت نذارم که مزاحمت نشم :دی

پاسخ:
:)))) نه دیگه شما توی دایره‌ی دوستانم هستید :)
۲۹ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۲۲ گمـــــــشده :)

منم همین طوری ام. و به شدت از اصرار بدم میاد

:/

خب اصرار نکن دیگه عه..

:))))))

پاسخ:
آخ آخ این بخش اصرار کردنش خیلی بد و روی اعصابه!

واقعا ؟ پ پا شم بیام خونه تون، من تو لیوان شیشه ای چای میخورم دستتم درد نکنه :دی
پاسخ:
آره ، بیا! نوروزم که اومدی خیلی خوش گذشت :))))
لیوان تو آشپزخونه‌س. واسه منم بریز بی زحمت. 
:))))))
نایس آقا نااایس
پاسخ:
:دی
اخ یادم رفت اون کامنتای چوب بلوطی رو بدون در نظر گرفتن این مورد گذاشتم ولی خداییش یه جایی جواب داد اونم موقعی که خیلی باحال گفتی من خوبم به هر حال ببخش 
 چرا اینجوری میخندی ؟ هانی هم به همون دلایلی که نوشتم و خوندی میتونه معجزه باشه حتما که نباید ید بیضا باشه یا عصای موسی 
پاسخ:
:)

لطف داری خورشید عزیز.
دقیقا حرف دل منم زدید.
من که تو تنهاییم انگار شارژ میشم!
نصف این اصرارا هم فقط تعارف الکیه
پاسخ:
تارف هم بخش تهوع آور فرهنگ ماست...
تکیبر :))

پاسخ:
:)))
۳۰ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۱۲ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
شاید یه نفر اصلا درونگرا نباشه ولی ازهم صحبتی با یه سری از آدمها خوشش نیاد! زور که نیست!!
پاسخ:
والا!
خب من چپ دست هم هستم و هنوز این ویژگی برای بعضیا عجیبه :/
پاسخ:
:/ 
پس اون "بعضیا" رو عوض کنید!! ساده‌تره فکر کنم!

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">