من، منِ درونگرا!
بیاید از همین امروز تصمیم بگیریم و با خودمون عهد ببندیم انقد به آدمای درونگرا گیر ندیم که بریم مهمونی یا بیاید پیشمون یا کلن هر کاری که اونا رو از نقطهی امنشون جدا میکنه. من اصلن آنتی سوشیال نیستم و از بودن با دوستام لذت میبرم و خیلی هم دوست دارم باهاشون باشم اما اینم هست که خونه یا اتاقم برام یه نقطهی امن حساب میشه که حتا اگه روزهای دراز هم اون تو بمونم راحت راحتم و بر عکس، خیلی از فضاها رو نهایتن یک ساعت بتونم تحمل کنم.
انقد به این آدمایی که دوست دارن تنها باشن یا میل زیادی به رفت و آمد ندارن و با تنهاییشون حال میکنن برچسب افسرده و منزوی نزنیم. هر کسی یه جور حال میکنه دیگه! من توی خوابگاه هزار نفری هم که بودم با اینکه دوستان زیادی داشتم اما معمولن برای شام و ناهار از اتاق بیرون میومدم فقط و بهشتم وقتی بود که هم اتاقیم نبود و میتونستم خیلی راحت در اتاقو قفل کنم از تو!! هر چند اگه کسی در میزد درو باز میکردم :دی ولی اون بسته بودن در اطمینان خاطر بهم میداد که قرار نیست کسی سرشو بندازه پایین و وارد حریم امن تنهاییم بشه! یا وقتی همه با اکیپای دانشجویی شیرازگردی میکردن، من هدفون میذاشتم توی گوشم و از خوابگاه میزدم بیرون به قدم زدن و نهایتن سر از یک گوشهی خلوت حافظیه درمیاوردم... . (و البته با دوستای نزدیکم کلی سفر با حال رفتیم!!) حالا فکر کن روبرو بشم با اصرار یک آدم برای دعوتم به خونهش! اصرارها!! اصلن شاید من درونگرا هم نباشم. فقط به دلایل فراوان توی مودش نباشم فقط و دوست داشته باشم تمام وقت زیر پتوم به کائنات و چگونگی شکلگیریشون فکر کنم!! توی مود اینکه که جایی جز اتاق خودم باشم و توی اتمسفر آشناش نفس بکشم، نباشم. به همین سادگی! خب اصرار نکن برادر من!
+یکی از ویژگیهای درونگراها اینه که «دوستان محدود با روابط عمیق دارند». خب مشخصه که من ساعات طولانیای با این دوستان محدودم میگذرونم و خیلی هم حال میکنم! پس اگه یه درونگرا براتون وقت نمیذاره شاید جزء دایرهی دوستان نزدیکش نیستید و باید یه تجدید نظر توی رابطهتون داشته باشید. به همین خوشمزگی. :)
+یه کم آدمهای دور و برمون رو بشناسیم و مطابق نوع شخصیتشون باهاشون رفتار کنیم. مرسی :|