آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت...
هزار بار میگویم نگاه کن به باد، آیلار، نگاه کن! علفزار رو به ما خم شده سبزیهاش، باد قاصدک میآورد از سمت آن خانهی سفید، ته دور علفزار. هزار بار میگویم به پشت سر نگاه نکن آیلار. زن ، نمک شده پشت سر تو، مرد شقه شده و گناه شعله میکشد وقتی آدم عشق نمیتواند... دستت را به من بده آیلار تا با هم به سمت خانهی سفید برویم. علفهای سبز پستهای تا زانوهامان رسیدهاند و قاصدکی به موی تو میچسبد. بخند آیلار. تو که میخندی فاخته خاموش میشود روی کنگرهی باروی ویران. دستت را به من بده برویم، چون عطر عرق بناگوشت میشود عطر گلهای بنفش وحشی... هزار بار میگویم عشق به خوابم آمده تنهایی، و صدای تو که میپرسی چقدر دوستت دارم به خوابم آمده و من آنقدر دوستت دارم که کفشدوزی شدهام روی کفش سفیدت و دوستت دارم که در خانه را برای تو باز میکنم. خانه فرشش من، خانه، ظرفش من، خانه اجاقش من که...
آیلار / شهریار مندنیپور
عکس از وبلاگ الی
عنوان؛ حافظ
و اینکه متن چه مرتبط بود با عکس :))
خوشمان آمد.
اسمم رو ذکر نمیکردید هم مشکلی نبود :)