احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

نخستین پاندایی که عکس رنگی گرفت!

يكشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۳ ق.ظ
حتمن شنیدین که از یه پاندا می‌پرسن آرزوت چیه؟ میگه اینکه عکس رنگی بگیرم! خب پانداها حالا می‌تونن توی کتاب‌های تاریخ‌شون بنویسن نخستین پاندایی که عکس رنگی گرفت Qizai بود!
Qizai
خاص و تک بودن همیشه خوب نیست. انتخاب طبیعی، گروهی که سازگاری بیشتری با طبیعت دارن رو انتخاب و بقیه رو حذف می‌کنه. اتفاقی که طی تکامل افتاده و ترکیب حال حاضر جهان نتیجه‌ی این انتخاب طبیعی هست. حالا مسئله اینه که اگه اون موقع انسان  بود و انتخاب طبیعی رو دستکاری می‌کرد ترکیب الان چه شکلی شده بود؟ چیزی که مسلمه اینه که دیگه اسمش «انتخاب طبیعی» نبود! 
Qizai نخستین پاندای قهوه‌ایه و همین کافیه که مادرش که سیاه‌سفید بوده اونو توی دو ماهگی رها کنه و بسپرتش به دست سرنوشت! همینقد هندی‌طور! یک روز صداش زده گفته پسرم(Qizai  یعنی پسر هفتم) بیا بریم علف بزنیم! یا علف بخوریم مثلن! بعد که Qizai دو ماهه حسابی از علف کیفور شده بوده مادرش می‌ذاره و میره! (اگه اینحا رو فیلم کنن به غم انگیزی و دراماتیکی اون سکانس هوش مصنوعی اسپیلبرگ میشه که مادرخونده‌ی دیوید اون رو از ماشین پیاده می‌کنه که رهاش کنه و ما دور شدن ماشین رو می‌بینیم) یعنی مادری رو در حقش تموم می‌کنه! حتا نکرده مثل انسان‌ها بفروشتش مثلن. مطمئنن شیرای جنگل از خوردن یه پاندای خاص ذوق‌‍زده میشدن و می‌رفتن برای بچه محلاشونم تعریف می‌کردن تازه! ولی خب تاریخ قرار بوده جور دیگری رقم بزنه سرنوشت این پاندای قهوه‌ای رو! یعنی می‌خوام بگم از این اتفاقا هم میفته که فکرشو نمی‌کنی و میشه. مثلن کی فکرشو می‌کرد ایران به توافق هسته‌ای برسه؟ ولی شد. و خدا رو شکر که شد و گرنه الان جزیی از تاریخ بودیم شاید!! نورم ممکن بود بباره به قبرمون یا نباره!! همونطور که شازده کوچولو میگه زیبایی بیابون به اینه که می‌دونی یه جایی یه چاه آبی پنهون کرده، زیبایی جنگل هم به اینه که یه روز وسطش یه پاندای قهوه‌ای پیدا کنی! شاید از علمم بهتر باشه حتا!! این میشه که Qizai رو خسته و درمونده و ضعیف پیدا می‌کنن. سرنوشت روی خوشش رو نشون میده و Qizai که گفته میشه بقیه پانداها به خاطر متفاوت بودنش حتا غذاشم می‌دزدیدن میشه سلبریتی دنیای حیوونا و مراقب مخصوص براش می‌ذارن و باقی داستان. دانشمندا هنوز نمی‌دونن چرا این پاندا قهوه‌ای شده ولی اون رو به یه جهش احتمالی ژنتیکی ربط میدن.
Qizai الان هفت سالشه و براش دنبال یه جفت می‌گردن. اونم به نه خاطر خودش و دل پانداییش. بلکه بیشتر می‌خوان با مشاهده و مطالعه بچه‌هاش دلیل قهوه‌ای بودنش رو پیدا کنن. 
Qizai 2
*بعد فکر کن این پاندا شخصیت مرد «داستان خرس های پاندا به روایت ساکسیفونیستی که دوست دختری در فرانکفورت دارد» باشه و در اثر یک باگ در فرایند تناسخ به جای باغ وحش فرانکفورت سر از چین درآورده باشه. حالا شخصیت زن نمایشنامه هر هفته میره باغ وحش و خبری از پانداش نیست که نیست. |:

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۵
هانی هستم

یادداشت‌های شما (۱۹)

داداش گلم حالا دوستمون نداری نداشته باش، ایرانی که هستی چرا افتخار ایرانی ها رو به نام چینی ها و خارجی ها ثبت می کنی. سمت اولین پاندای رنگی سی و چند ساله که در اختیار منه. فقط مامانم وبلاگ نویس نبود که بیاد و کلی به دنیا فخر بفروشه. این پاندایی که شما به زیبایی زندگیش رو شرح دادید رتبه دوم رو داره.
ممنون از پست زیباتون.
پاسخ:
آخ آخ راست میگی!! من پشیمانم! آقا ما شما رو دوست داریم!! این خرس اجنبی هم بره علفشو بخوره!

ممنون از حضورت :)
۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۸:۳۸ امیر بهزادپور
چه جالب...
میهمان یک پست متفاوت بودم.
پاسخ:
:)
۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۷ پـامـ ـوک
تا شروع کردم به خوندن متن یاد کتاب داستان خرس های پاندا... افتادم اومدم دیدم خودتون نوشتید. چه ها که خلق نمیکنه خداوند واقعا زیباست. عین جوجه اردک زشت عاقبت بخیر شد :)،
پاسخ:
خدا ما رو هم عاقبت به خیر کنه!
HA HA HA...
پاسخ:
:دی
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۸ بانوچـ ـه
جالب بود...
ولی سوال اینجاست، اگه همونطور که مادرش رهاش کرده و حتی بقیه حیوانات و پانداها هم طردش کردن، هیچ پاندایی حاضر نشد جفتش بشه چی میشه؟
پاسخ:
"انسان" یه راهی براش پیدا می‌کنه! زیاد سخت نیست تزریق اسپرمش به یه پاندای دیگه! گفتم که فکر دلش نیستن، فکر تحقیقات خودشونن و یه راهی براش پیدا می‌کنن! اینه که میگم اگر انسان در فرایند طبیعت دخالت می‌کرد همه چیز یه جور دیگه میشد. مثلن فرض کنید اصلاحات ژنتیکیِ الان رو چند قرن قبل انجام می‌دادن... یا مثلن دیگه انتخاب جنـ.سی معنی نداشت اصلن.
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۲:۴۰ هولدن کالفیلد
این قیژای (قیزای - کیزای - کیژای) در عکس دوم چه بلیهانه نشسته :))
پاسخ:
ممکنه از بی جفتی باشه؟!
آخی نازی چقدر دلم براش سوخت
نه فقط بخاطر اینکه مادرش رهاش کرده
بلکه به این دلیل که میخوان به میل خودشون براش جفت انتخاب کنن
شاید تمایلی به اون پاندای انتخابی نداشته باشه
چه عذاب وحشتناکی میشه ...
پاسخ:
بابا کلی وضعش خوبه! مراقب خصوصی حرفه‌ای و زندگی در یه دره‌ی شیک و علف‌های تازه و ... !

به جفتشم عادت می‌کنه!! مجبوره! اصلن ببینیم پاندایی حاضر میشه با این آقای خاص وصلت کنه یا نه!
راستی چه اسم با کلاسی داره !
کیزای ..
پاسخ:
آره سلیقه به خرج دادن!

من هروقت پانداها را میبینم حرص میخورم. ایرانیها چجوری نمیتونن از یوزپلنگ محافظت کنن اونوقت چین این حیوون جذاب و بامزه رو چجوری از مرز انقراض دائم نجات داد
پاسخ:
پاندایی که فکر می‌کنم تعدادشم تازه خیلی کمتر از یوزها بود. اختلاف از کجا تا کجا... خودمون منقرض نشیم...!
چه خوبه وبلاگت کد نمی خواد
خدا از من بدش میاد من از کد نوشتن واسه کامنت/ خیلی کار مسخره ای بود اینا کردن
پاسخ:
یکی از دوستان امر کرد ما هم برداشتیم مگر خدا و خلقش ازمون راضی باشن :)
چه پاندای خوشکلیه:) حالا کسی زنش میشه؟ دارم فک میکنم من اگه پاندا بودم زنش میشدم یا نه:)))))))
پاسخ:
من فکر میکنم اونکه مادرش بود ولش کرد،حالا کسی حاضره باهاش وصلت کنه؟؟ 
من هیچوقت درک نکردم چرا پانداها سیاه سفیدن. نمیخواد استتار شن جایی؟ یا فرار کنن از دست شکارچیان احتمالی؟ چرا خب آخه؟!
پاسخ:
تقدیرشون اینه دیگه!! اونا که یکی رو ندارن بهشون بگه: گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!!
۲۵ مهر ۹۵ ، ۲۱:۵۹ اسپریچو ツ
این کتابه چیه تو هر پست میگین؟
برم پیداش کنم
:دی
پاسخ:
خیلی اتفاقی شد اومدنش توی پست های متوالی. ولی لذت خواهید برد :)
کتابفروشی اسفند سر علم دارتش احتمالن. 

عزیززززززززززممممممممم

پاشه بیاد بغل خودممممممممممممممم

وای خدا :) چقدر هم تپل و نازه :دی
خواهرم پاندا خیلی دوست داره! اینو ببینه غش و ضعف میره :)
پاسخ:
پانداها خیلی خنگول و دوست داشتنی‌ان!! :دی
تو عکس اولی چقدر دلبر ^-^
اصن همین عکسش و نشون هر خانم پاندایی بدن زودی باهاش ازدواج میکنه
داستانش من و یاد زال شاهنامه انداخت :))
پاسخ:
آره اونجا بچگیشه!
پس پتانسیل اسطوره شدن رو داره!
۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۷:۳۹ جلبک خاتون
نمیدونم از میزان علایق من به یه سری چیزا با خبرین یا نه....‌

ولی خیلی مسلمون نیستی برادر !
کجا پاشم برم چین باهاش ازدواج کنم اخه؟
من یه عمر سوختم و ساختم....
از درد اینکه کسی نمیذاشت برم تو جنگل با خرسا زندگی کنم
کسی نمیذاشت یه خرس بیارم خونه و بزرگش کنم
کسی نمیفهمید دیوانه وار عاشق خرسم...و خودم هم یه خرسم و قلبم از جنس قلب خرسیه

هیچکس مثه من دیوونه نبود بره یه پست اختصاصی فقط در وصف خرس ها بنویسه....
پاسخ:
اشکم جاری شد تینا ادامه نده =(((( :((((
ولی خوشحالم... خوشحالم که اون پاندای زجر کشیده جفتشو پیدا کرده. من مطمئنم یه روزی به هم می‌رسید. آیکون اشک شوق

این قسمت خیلی خوب بود «کسی نمیذاشت یه خرس بیارم خونه و بزرگش کنم» :))))
خیلی جالب بود
همیشه تفاوت تو حیات وحش مساوی ترد شدن و حتی مرگه
اکثرا حیوانات تو جمع این تفاوت رو نمی پذیرن
برای همین همه متخصصا برای انتخاب گزینه مناسب برای ردیابی و ...
کاملا باید مواظب باشن تا تفاوت خاصی ایجاد نشه
حتی گاهی یه لکه رنگی که برای نشانه گذاری باعث ترد شدن و جدایی و
عدم جفت گیری و مرگ میشه
دنیای خیلی عجیبی دارن
پاسخ:
دنیای قشنگی دارن!

می خواهم در پوس حیوانات
بخزم
و دنیا را از چشم آنها
بنگرم
شاید معنایی را بیابم
به وسعت اندوه خود

بیژن جلالی

وایییییییییییی پاندا. 
پاسخ:
وااااای آیناز!

پاندا زبون نداشت ابزاز ذوق کنه،من به جاش گفتم :دی

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">