این روزها که در پیش
داریم
چه دیرگذرند
و گوئیا که ابدی هستند
چه لنگان میروند این روزهای
قیمتی
و چه حریصانه انتظار شام شدن
آنها را داریم
اگر نه زمان را چون دشمنی
میدانیم
و اگر نه میپنداریم
که روزها بر ما تحمیل شدهاند
پس چرا
در گذشتن آنها این همه تعجیل
میکنیم
و چرا روز دیگری را امید داریم
که ما را در آن
آسایش
و امیدی باشد
+
این روزها چه کار میکنم؟
جز کار هیچ کار!
کجا میروم؟
جز کار هیچ جا!
چه برنامهای دارم؟
جز کار هیچ چیز!
و اینگونه بود که بی فایده فرسوده شدیم!!