ای سال بری که برنگردی
۹۸ سال بد بود. به هر گوشهش که نگاه میکنی یه مصیبت ازش زده بیرون که البته الان نمیخوام از نو شرحشون بدم. ما اونقد درگیر این حوادث بودیم که مطمئنم همین الان هزاران تصویر ناخوشایند از تک تکشون توی ذهنتون یادآوری شد.
۹۸ برای شخص من هم با تصادف شروع شد. اوایل فروردین و درست دو سه هفته پیش از جشن ازدواجم در حالی که وسایل پیکنیک رو چیده بودیم توی صندوق عقب و داشتیم گروهی میرفتیم بیرون از شهر اتراق کنیم یکی از پشت کوبید بهمون و تا بعد از عروسی بی ماشین شدیم و تمام کارای جشن رو ترک موتورسیکلت انجام دادیم! البته اون شب کذایی به هر سختی در صندوق عقب رو باز کردیم و بعد از انتقال خوراکیها به یه ماشین دیگه زدیم از شهر بیرون!
بهترین آرزویی که میتونم بکنم اینه که هیچ سالی مثل ۹۸ نباشه و بره که برنگرده... .
این روزا چیکار میکنم؟ سر کارم. تمام عید رو سر کارم و دور از خونه.
این روزا یاد علاقهی قدیمیم افتادم؛ عکاسی. یادمه وقتی دوربین خریده بودم خیلی مصمم بودم یه عکاس حرفهای بشم و هر روز کلی مطلب میخوندم که لااقل تئوری خوب یادش بگیرم. و حالا کجا هستم؟ هیچ جای عکاسی! برنامهی کاری و زندگی طوری پیش نرفت که من بتونم برای عکاس شدن وقت زیادی بذارم و هر وقت عشقم کشید دوربینو بردارم و بزنم به عکاسی. و این روزا؟ دوربینمو فروختم و یه دوربین دیگه خریدم و همین باعث شده ذوق عکاسیم بازم گل کنه و پر از شوق باشم برای عکاسی اما حکایت همونه. زندگی شلوغ کارمندی و ساعات کار طولانی که وقتی برای نفس کشیدن نمیذاره. و البته در کنار همهی اینها امیدوارم. به اینکه یه روز در حد رفع نیاز خودم عکاسی یاد بگیرم و بتونم تصویرای خوبی لااقل از زندگی شخصیم به یادگار داشته باشم. باید برم سراغ کتابام که یه روز با کلی ذوق خریدمشون که عکاسی یادم بدن...
و پیشنهاد میکنم توی این روزایی که مصیبت داره از سرمون میباره یه بهونه برای زندگی پیدا کنید و بهش بچسبید. یه کار تازه بکنید و ازش لذت ببرید. حتا یه کار خیلی ساده. تلاش کنید روزای خودتونو بسازید. منتظر نباشید سالِ خوب بیاد ؛ سال خوبی بسازید. مصمم باشید. مثل ۹۸ که داره کروناش رو به سال نو میکشونه! کوتاه نیاید! وا ندید! سال نو رو بترکونید!
خدا قوت.
ان شاءالله این روزا رو به خیر و سلامتی پشت سر بگذارید.