?and your Idea
بعد یه نظریه (!!) هست که میگه هیچ وقت محبت رو در حق طرفتون تموم نکنید چون باعث میشه طرف سیر و زده بشه که البته من مخالفشم! بعد جالبه که خیلی هم اصرار دارن اینا به نظریهشون و جالبترش اینه که وقتی طرف خیانت کرد میگن آخی ، بهش محبت نمیشده خیانت کرده! |: و البته یک جای تاسف هم داره این داستان و اونم جایی هست که بحث زنان علیه زنان پیش میاد. یعنی یک خانوم بیاد بگه اگه به یه زن زیادی محبت کنی دور برمیداره و فلان و بهمان. دیدم که میگم!!
اینطور که من شروع کردم فکر نکنم کسی جرات کنه حرف مخالف بزنه(!!!) ولی هدفم از نگارش این پست این بود که نظر شما رو بدونم دربارهی این داستان.
شما برای محبتتون مرز میذارید؟ فکر میکنید برای هیچ کس نباید 100 بود؟ یا اینکه فکر میکنید آدم برای کسی که دوسش داره باید سنگ تموم بذاره و محبت رو در حقش تموم کنه؟
شما فکر میکنید خیانت از محبتهای نصفه نیمه میاد از محبت سرشار؟ البته میپذیرم که خیانت متغیرهای دیگری هم داره و نمیشه فقط از این جنبه نگاهش کرد ولی در این مورد خاص چی فکر میکنید؟
+مرسی که نظرتون رو مینویسید. عجالتن کامنتها بدون تایید نمایش داده میشن.
یعنی یه نفر میگه من نهایت محبت رو نسبت به طرف مقابلم دارم و اگر احیانا اون قدر ندونه برام مهم نیست و مهم اینه که من دوسش دارم.یعنی انتظار محبت نداره.این شخص اگه بهش خیانت بشه ممکنه کمتر آسیب روحی ببینه.
ولی یه گروه دیگه(مثل من)وقتی محبت میکنن انتظار دارن بهش پاسخی داده بشه در نتیجه اگر خیانت ببینن فوق العاده آسیب میبینن و مدام دنبال علت میگردن.
من از محبت های بی دریغم به خیلیا ضربه خوردم و قدر ندونستن شون دلمُ شکوند.از اون به بعد مرز بندی کردم و اول میسنجم ببینم طرفم آدم حق شناسی هست یا نه?اگه نبود فورا خطش میزنم و اگر بود اونم با حدود مشخص باهاش رابطه برقرار میکنم.
شاید اینی که گفتم از جنبه ی روانشناسی قابل بررسی باشه و ریشه در دوستی های قبلی من داشته باشه....نمیدونم!