از رنجهایی که میبریم...
بعد نوشته یه خانواده رفته بودن طغیان رودخونه رو تماشا کنن، آب شدید میشه ، دو تاشون میفتن توی آب، دو تای دیگه میان اینارو نجات بدن خودشونم میفتن توی رودخونه. به گفته شاهدان عینی میخواستن سلفی بگیرن. آخه سلفی با رودخانه در حال طغیان؟ اون از سفرهای نوروزی و خودکشیهای دستهجمعی که اگه نکشی میکشنت و دیگه خودتون در جریان تلفاتش هستید، اینم از بارندگی و سیل و سلفی با طغیان رودخونه |: هنوزم پیدا نشدن متاسفانه و دیگه باید بگیم خدا رحمتشون کنه. آخه یعنی چــــــــــی؟ یه کم ارزش قائل باشید واسه جون خودتون! تصادفات رانندگی که هیچی. علت درصد بسیار بالاییش انسانیه. یعنی طرف یک ذره احتیاط نمیکنه. خب برادر من وقتی داره خوابت میاد بخواب! مگه مجبوری! به کجا چنین شتابان آخه؟ اصلن اصل سفر به مسیره! رحم کن به جون خودت و چارتا مسافرت!! بگذریم که تا وقتی وضع جادهها و رانندگیها و ایمنی ماشینهامون اینه من کلن مخالف سفر نوروزیام و به نظرم همون خودکشیه!
این روزها خبر نوروز و بارون و سفر و گردش با مرگ همراهه فقط. دیگه دارم سرسام میگیرم از این همه خبر بد. از این همه مرگ تراژدیک. خبر مرگ دختری که با پدر و نامزدش میزنن به پل آب گرفته و میمیره، خبر مرگ پسری که یه لحظه باباش تنهاش میذاره و آب میبرتش، خبر مرگ خانوادهای که رفته بودن کنار دریا و ... . به قول مصطفا مستور؛ «دو هفته پیش هم سیل اومد. یا سیل میاد یا آدمها غرق میشن تو آب. لیزا ببین اون بیرون ملخها حمله نکردن؟ » همهی اینا رو بذارید کنار روزهای نه چندان خوشایند شخصی. شدیدن به یه خبر خوب نیازمندیم.
+اولش همه میخواهیم توی فیلم آرتیست باشیم و نقش اول بازی کنیم اما آخر سر همه میشیم سیاهی لشکر. میشیم کتکخور فیلم... قبول داری؟ (مصطفا مستور)