احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

چرا پیرهن چارخونه می‌پوشی؟

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ق.ظ

1) بعد طرف اومده میگه من وگان (گیاهخوار خالص) هستم ولی دچار ریزش مو شدم و اینا. خب من این توضیح رو بدم که خودم شخصن طرفدار گیاهخواری هستم و حتا اون رو ترویج میدم. چه از نظر اخلاقی و چه از نظر محیط زیستی و حتا سلامتی. ولی وقتی می‌خواید چنین رژیمایی بگیرید حتمن حتمن با یک متخصص تغذیه‌ی با تجربه و خوب مشورت کنید که دچار کمبود نشید و مشکلی براتون پیش نیاد. گیاهخواری چند دسته میشه و من پیشنهاد میدم اگه می‌خواید گیاهخوار بشید رژیم lacto-ovo-vegetreian رو انتخاب کنید. توی این رژیم گیاهخواری شما می‌تونید از تخم مرغ و لبنیات هم استفاده کنید و پروئتین حیوانی‌ رو از این دو مورد دریافت کنید. مسلمه که اگه به دلیل اخلاقی گیاهخوار وگان شده باشید و گیاهخواری براتون یک شیوه‌ی زندگی باشه از این دو مورد هم استفاده نمی‌کنید. پس مشاوره با یک متخصص آگاه فراموش نشه لطفن!

2) میگم بابات خیلی خوشبخته. میگه چرا؟ میگم آخه دختری داره که می‌تونه موهاشو ببافه!

3) حس می‌کنم کنترل یک چیزی در دست خودم نیست و دارم با جریان می‌رم و این نگرانم کرده. حس می‌کنم این جریان ممکنه یک اتفاق تلخ در پی داشته باشه و این ته دلمو خالی می‌کنه. حس می‌کنم به طرز مسخره‌ای یک اتفاق وارونه چند بار تکرار شده و این ناامید و غمگینم می‌کنه. حس می‌کنم برای ماجراهای تازه دیره و این دلمرده‌م می‌کنه. حس می‌کنم چقدر اتفاق‌های خوب هی نمیفته و این بی‌انگیزه‌م میکنه. حس می‌کنم برای فلانی و بهمانی اونقد که فکر می‌کنن خوب نبوده و نیستم و این حس خوبی نداره. حس ‌می‌کنم ته هر ماجرایی یه اتفاق بد میفته و ...

4) بعد یکی از فانتزیام اینه که ازش بپرسم چشمات اذیتت میکنه؟ بگم ولی پدر منو درآورده!*

5) بعضی وقتا هم دوزاری‌مون رو کج می‌گیریم و حال‌مون از خودمون به هم می‌خوره. خدا براتون نخواد!

6) زمان! دوستام میدونن من آدم بسیار خونسرد و با حوصله ای هستم که به این آسونی عصبانی نمیشم. حتا مشاهده شده این خونسری بعضیا رو عصبانی کرده!! در توضیحش همینو بگم که وقتی یکی از دوستانم سر ماجرایی عصبانیت منو دید درسته در اون لحظه جرات نکرد (!!) چیزی بگه ولی بعدن با ذوق می‌گفت وااااااای من عصبانیت تو رو دیدم :دی حالا نمیگم چی عصبانیم کرده بود چون یکی از نقطه ضعفامه احتمالن و آدم نقطه ضعفشو به کسی نمیگه!! این درس اول! اما بدا به روزی که یک نفر وقت نشناسی کنه! در واقع اگه با کسی قرار بذارم و بدون دلیل موجه برای من، دیر کنه ممکنه آخرین قرارم باشه! شاید چیزی بهش نگم اما دیگه روی هیچیش حساب نمی‌کنم!! حتا چند دقیقه! حالا دیروز جایی رفته بودم و باید سرویس می‌فرستادن دنبالم و در کمال وقاحت با یک ساعت تاخیر فرستادن! فکر کن خسته و کوفته یک ساعت معطل سرویس باشی. خب طبیعیه که منی که به ندرت عصبانی میشم و حتا اگه عصبانی بشم هم به ندرت نشون میدم این رو و حتا اگه چیزی بگم ریلکس‌طور میگم، زنگ بزنم و سر تمام دست‌های دخیل در این ماجرا داد و بیداد کنم!! این اتفاق البته جزییاتی داشت که بیشتر عصبانیم کرد که مجال بازگو کردنش نیست. خلاصه اینا رو سر هم کردم که بگم برای وقت همدیگه احترام قائل باشید. بله ، میدونم میشد فقط همین یک جمله رو بنویسم ولی در عوض اینطوری بیشتر توی ذهنتون می‌مونه! 

7) آقا/خانم من از همین تریبون با قطع یقین اعلام می‌کنم که این اشارات نظر و ابرو و زبان نگاه و اینا واسه شعر و قصه‌س. یعنی توی روزگاری که آدما سر از واژه‌های صریح همدیگه درنمیارن توقع بیخودی و عبثیه که طرف از طرز نگاه تو پی به درون خسته‌ات ببره! رک اگه بخوام بگم میشه این که دوست عزیز اگه از کسی خوشت میاد از دستش نده به قیمت نگفتن! اگه منتظر بشینی طرف از تو شعر و قصه و اشارات نظری که به سمتش گسیل می‌کنی پی ببره به قول سعدی جان که "ما به تو یک‌باره مقید شده‌ایم" طرف ممکنه صد سال سیاه نفهمه و یه جوون به شکستگان عشقی مملکت اضافه بشه. عشق یا اونقد شیرت می‌کنه (شما ممکنه بخونید خر و قابل احترامه) که خب میری مث بچه‌ی آدم حرفتو می‌زنی یا بهت انقد جرات ابراز نمیده که بری زل بزنی تو چش طرف و بگی فلانی من ازت خوشم اومده،حالیته؟ که اون دیگه عشق نیست! با منم بحث نکنید! 


پ ن) چرا پیرهن چارخونه می‌پوشی؟

        چرا پیرهن چارخونه می‌پوشی؟

        چرا پیرهن چارخونه می‌پوشی؟


* -چشمات اذیتت میکنه ؟

   - نه !
   -ولی پدر منو در آورده !!

 The Big Sleep
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۰
هانی هستم

دیالوگ

گیاهخواری

یادداشت‌های شما (۲۳)

چرا وقتی اومدم تو وبت اون بالا گوشه ی صفحه م بجای اینکه شماره تعداد برگه های باز شده رو بنویسه اینجوری شده(D:)
پاسخ:
چه جوری؟! سوال مفهوم نبود!! 
۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۲:۱۶ خانه سلامتی
وبلاگتون خیلی خیلی خوبه 
پاسخ:
ممنونم :)

چه دنیای شلوغی
رفت ها و آمدها
وهزار راه پرتردد از عبور ها
معبرها ، پل ها ، گذرها
ایستگاه ها..
من ایستاده ام دراین هیاهو
دراین ازدحام
درآخرین ایستگاه
در آخرین سکانس ِیک فیلم کوتاه
وچمدانی پراز تکه ها وُ تاروپودها
پراز خُرده خراش ها، زخم ها
  خاطره ها، سکوت ها ...
واگر چشم های تو نیاید
به پیشواز
تیتراژ تلخی ست
در شبی پاییزی
تاریک و تنها
آخرین پلان ایستگاه ...
پاسخ:
در انتهای این شب بی حادثه
به جای تو
تیتراژ تلخ پایان آمد

1)آقا منم خیلی دوست دارم گیاهخوار شم ولی متاسفانه عااااشششق گوشتم و نمیتونم از کبااااااب بگذرم ابدا و یا مثلا غذاهای دریایی ... وای ماهی و میگو ...

3) جان همایونی سلامت .
4) من عاااشق مقوله ی چشمم . چه در بحث کله پاچه ، چه در بحث گله از چشم سیاه تو فراوان دارم .
6) منم متنفرم از دیر کردن بقیه . آقا یکی هم بیاد به بعضیا بگه دیر رسیدن نشانه ی کلاس نیست نشان بی شخصیتیه .
7) من با اینکه خودم دخترم و جسارتم زیر خط فقره -شایدم اعتماد به نفسم - البته برامم پیش نیومده، ولی میگم که با این مورد خیلی موافقم و رهروانش رو ستایش میکنم .
بعد به خدا من خودمم از این تیکای عصبی ناشی از پرفکشنالیزمم ناراحتم :دی ولی "عبث" اینجوریه ! :دی

راجع به پی نوشتم که یه بار یه عکسی دیدم کمد یه آقایی بود یه عالمه پیرهن چارخونه آویزون بود که تازه همه هم از دم تا آرنجش بالا زده شده بود . دوست داشتم برم تو این کمده بمیرم :دی

پاسخ:
1) نفر بعدی :دی

3 :)
4) کسی اینجا گفت کله‌پاچه؟ من برم یه آبی به سر و صورتم بزنم بیام |:
6) آخ گفتی. دیر کردن نشانه‌ی کلاس نیست، نشانه‌ی بی‌شخصیتیه. 
7) مرسی که گفتی عبث رو. خودمم شک داشتم و هی فکر می‌کردم چرا شبیه عدس شده. 

:دی
مرد اگر عاشق شود سخت خوابش می برد !اصغر عظیمی مهر
با مردها مدارا کنید ، /مردها حتی چهارخانه ی پیراهنشان هم امنیت میدهد .../هیچ روزی بخیر نمیشود
/اگر صدایی بَم هر روز نگوید دوستت دارد ...قاسمی
پاسخ:
خانما به خانم یاقوت گوش کنید!
متن جالبی بود ♥
پاسخ:
:)
اصلا مگه میشه ماهی و میگو نخورد؟؟؟؟!!!
یکی از فانتزی های منم اینه که یکی بهم بگه چشمات اذیتت نمیکنه ..... :))))))
در رابطه با وقت شناسی هم که دیگه بدیهی هست.نمیدونم چرا بعضیا نمی فهمن! 
نه واقعا چرا پیرهن چارخونه میپوشی؟

پاسخ:
منم اون دو مورد رو دوست می‌دارم!!

اذیتت میکنه؟!

واقعن چرا؟ خیلی سخته فهمیدنش؟!

چرا پیرهن چارخونه می‌پوشی؟
اسم پسرعمه م رو دارید :)
:)
پاسخ:
چه سعادتی :)
پارت هفت عالی بوود :)
پاسخ:
:)
ببین ... با گوشی یا تبلت که باشی...اون بالای صفحه تعداد برگه ها یا صفحه های باز شده که رفتی توش نوشته.مثلا پنج تا صفحه جدید وا کردی اون گوشه نوشته.بعد که میزنی روش لیست صفحات میاد:| از وقتی اومدم وبت بجای اینکه یکی به تعداد صفحه های باز شده اضافه شه یا عدد باشه این اومدهD:
پاسخ:
آهان متوجه شدم

من میگم تو نفت بیار من کبریت،وبمو آتیش بزنیم! چون راه حل دیگری به ذهنم نمی رسه!!
۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۷ مکاترونیک خودرو
:))
اصلن آدم تکلیفش روشن نیست که باید به کدوم بخش این متن نظر بده .. دچار از هم گسیختگی فکری شدم :)
پاسخ:
تقریبن حق با شماست! خیلی طولانی شد!

۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۱:۴۹ عارفه هستم
ااا با تیکه اخر حرفت موافقم نیستم
خب من واقعا دلم نمی خواهد مستقیم به کسی بگم دوستش دارم حس می کنم عزت نفسم خدشه دار می شود
اصلا ها اون خنگی که نفهمه من دوستش دارم همون بهتر کلا نفهمه دیگه :دی
خلاصه حتما حتما به نظر من باید از زبون بی زبونی متوجه علاقه من شود ورگرنه فایده نداره:)))
ببین من واقعا ادم گیاه خوارش نیستم عشق گوشت نیستم اما یه تز عرفانی طور دارم که می گه همون طور که انسان ها هم به کمال و سعات دارند دیگر اجسام و حتی حیوانات هم دارند و اون مرغ یا هر چیز دیگه وقتی توسط انسان خورده می شود و به انسان نیرو می دهد و کمک می کند در واقع درسیر کمال خودش و کمال انسان قرار میگیره.
پاسخ:
خب هر جامعه‌ای یک سری آموزه داره و عرف جامعه‌ی ما هم این رو به خانم‌ها میگه که ابراز عشق ، به باد دادن عزت نفسه که خب من فکر نمی‌کنم اینطور باشه. 
اون آدم خوشبخت از کجا متوجه بشه با زبون بی‌زبونی؟! نه خدایی حقه!؟ لابد باید شاکی هم بشیم که چرا نمی‌فهمه :))))

خب من فکر می‌کنم یه کم خودخواهانه است اگه فکر کنیم اون حیوان با خورده شدن توسط ما به کمال می‌رسه. 
اولن بگم که کامنتا و جواباشونو خوندم و کلی خندیدم از جوابات بخصوص چه سعادتی!!!!!!!!!!!!!!!!..... وای... 
عاشق شوخ طبعیتم به مولا

ولی یادم رفته ترتیب نوشته هاتو... صبر کن برم طبقه ی بالا ببینم چه خبرا بوده...
آهان:
دوم اینکه: اولن... (خنده) منم اول وگان شدم هشت ماه پیش ولی دیدم خیلی اوضاع خرابه جان تو. دیگه ماست و تخم مرغ می خورم. و ریزش موهام که دارن به مرز کچلی میرسه ولی خب برای هر کاری باید بهایی بدیم. منم موقع بها دادن باید رشته رشته مو تحویل صندوق بدم... حالا چند نخ مو پهلوت گرو بذارم پسر گلم بمونی؟

من هم گیس داشتم همیشه بلند تا گودی کمرم و پر پشت مث دم اسب، هم بابا داشتم. ولی همیشه مامانم گیسامو می بافت. یه فکر دیگه ای بکن پسر جان و از این ببعد بهش بگو خوش بحال مادرت!
اصلن خودت برو موهاشو نوازش کن. بیشتر خوشش میاد. باور نمی کنی؟ امتحان کن... ولی کشیده رو خوردی تقصیر خودته ها...

حتمن رموت کنترل تی ویه. مردها بهش معتادن و اگه دستشون نباشه، اصلن زندگیشون تباه میشه!

شماره چهار.... مردم از خنده... خب چرا بپرسی اذیتت میکنه دیگه؟...!!! واسه خنده؟

شماره پنج هم ایضن...


منهم وقت شناسم و حساس به این موضوع، خودت هم می دونی. یه بار داشتیم با یه خونواده ی دیگه می رفتیم مهمونی. دوستم آماده بود ولی نمی اومد بریم هی خونه شو جمع آوری می کرد. گفتم بیا بریم حالا بعد که بر گشتی مرتب کن. زشته داره دیر میشه. گفت : آدمای شیک دیر میرن مهمونی!!! گفتم: بیا بریم ما همینجوریشم شیکیم... مگه اومد؟ 
حب وقتی طرف میگه بین شش تا هشت یعنی این دو ساعت رو من برای تو وقت گذاشتم لامصب! اونوخت هفت میان و دوازده هم باید بزور خمیازه بیرونشون کنی... ملت بافرهنگی هستیم خیر سرمون

مسخره هست احساسی داشته باشیم و قایمش کنیم مبادا طرف همون احساس رو نداشته باشه. مگه قراره همه ی احساس ها دوجانبه باشن؟ مگر اینکه ممنوعه باشه که اون بحث تو نیست.

در ضمن من فکر می کنم پیراهن چهار خانه خیلی به تو بیاد. بخصوص آبی کمرنگ و سفید.  

دستت بابت تمام خنده هایی که به لبمون می شونی درد نکنه پسرم





پاسخ:
سلام نسرین بانو
ممنون از حضور گرمتون :)

متاسفانه من دیدم بعضیا بدون مشاوره‌ی لازم رژیم‌های سخت و غیر اصولی می‌گیرن و خب نتیجه‌ی خوبی نخواهد داشت.
=))) اون دیالوگ واقعی نبود مسلمن.

درسته. پنهان کردن چنین حسی هیچ وقت درست نیست. آدم باید تکلیف خودشو بدونه!

ارادتمندم نسرین بانو
بابای یه دختر بودن، بزرگترین خوشبختی دنیاس..

اون جمله ی پی نوشت رفت توی سرم و موند..
احتمالا در تمام هفته ی بعد با خودم زمزمه کنم "چرا پیرهن چارخونه می پوشی؟"
پاسخ:
خوشبختی خیلی بزرگیه.
این فیلم روهم ندیدم ببینم عآیا؟
پاسخ:
راستش منم این فیلم رو ندیدم ولی خب فیلمی که بوگارت توش بازی میکنه مسلمن قشنگه. ازش تعریف میکنن
این پست خیلی خوبه ما ول کنش نیستیم..با این حساب بیت جناب صائب  کشکه  !؟با حرف و نظر شما موافقم
اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
چندان که شد نگه به نگه آشنا، بس است
پاسخ:
صائب خیلی خوشبینه! دنیا به قشنگی دنیای شعر و قصه نیست!

آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد؟ 

عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ

" حکیم شفائی "

درباره دیالوگ. قبلنا منُ یاد همفری بوگارتُ لورن باکالُ فیلمشون می نداخت. ولی از وقتی نامزد فعلیُ دوست سابقم یک نوشته بلند درباره من نوشتُ عنوانشُ همین دیالوگ گذاشت. زودتر از هرچیزی یاد اون نوشته می افتم. با لبخند: - ))
+ وگان نیستم. سبزیُ میوه زیاد می خورمُ مراقب سلامتی م هستم ولی هیچ وقت خودمُ از غذاهای سنتی ایرانیُ انواع خورش ها و کباب ها محروم نمی کنم.
+ پیرهن های چهارخونه مردانه شیکند. : - ))
+ به نظرم آدم بهتره حسشُ نسبت به کسی که دوست داره بگه. اگه نگه یک عمر پشیمون می مونه. اینُ مطمنم که از نگفتنش بیشتر پشیمون می شه تا گفتنش. دخترُ پسرم نداره. عشقُ دوست داشتن  دخترُ پسر حالی ش نمی شه که... ولی خیلی طول می کشه تا این موضوع تو فرهنگ سنتیُ ازاون طرفم مذهبی ما جا بیافته.( این که یک دختر پیش قدم بشه ) + و اگه کسی بخواد فرکانس ها رُ بگیره حتما می گیره. به شرطی که خودش بخواد.
پاسخ:
خب خوشحالم که یاد یه چیز خوب انداختمتون [لبخند]
+غذاهای ایرانی واقعن وسوسه برانگیزن!! توی ایران خیلی سخته گیاهخوار شدن =))

+منم موافقم. هر چند گفتنش سخت باشه اما از دست دادن کسی بدون اینکه بر زبان آورده باشی و براش جنگیده باشی خیلی سخت‌تره. در واقع بدون جنگ کشته شدنه!! و خب به قول شما خیلی زمانبره جا افتادن این باور توی فرهنگ سنتی ما. تا اون روز عشقای زیادی باید توی چاردیواری سینه دفن بشن...
فهمیدم دیالوگ واقعی نیست. مقداری شناخت روت دارم عزیزم
پاسخ:
:)
موافقم بیا اینم پشکه های نفت[  ]…[ ]
میشه.... تومن!!!!
کبریتم نداشت بقالی...
پاسخ:
:))
انصافا چرا پیرهن چارخونه می پوشه؟
پاسخ:
چرا آخه واقعن؟  :دی
گاهی
یک پیراهن چهارخانه ی مردانه هم حتی
می تواند
خانه ی آدم باشد
که دلتنگی هایت را در جیبش بریزی
و دکمه هایش را
برای همیشه
ببندی

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">