احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

شاید در زندگی بعدی

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۷ ق.ظ
خدا می دونه چند بار از کنار هم رد شده باشیم بدون اینکه همدیگه رو بشناسیم. یا حتا نگاهمون به هم گره خورده باشه بدون اینکه حسی داشته باشیم و تپش قلبمون تندتر شده باشه. این غم انگیز نیست؟
اینکه مثلن توی یک صف غذا بوده باشیم و من غذام رو گرفته و رفته باشم بدون اینکه متوجه حضور کسی شده باشم نهایت تلخی نیست؟
مگه دنیا چقدر بزرگ و چقدر کوچیکه که این همه بازی داشته باشه؟
دیر آمدن... دیر آمدن... باید این شعر بوکوفسکی رو با خط درشت بنویسم روی دیوار اتاقم. که تنهایی تلخ ‌ترین بلای بودن نیست؛چیزهای بدتری هم هست...
هشتگ شب های روشن
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۳
هانی هستم

یادداشت‌های شما (۱)

آره هست چیزای بدتریم هست...الان زار میزنم...یه غمی توو این غروبای لعنتی هس،عمیقه...تا مغز استخون میره
پاسخ:
– یک روز چهل و سه بار غروب آفتاب را تماشا کردم! خودت که می‌دانی… وقتی آدم خیلی دلش گرفته باشد از تماشای غروب لذت می‌برد.

 پس خدا می‌داند آن روز چهل و سه غروبه چه‌قدر دلت گرفته بوده...

«شازده کوچولو»

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">