هست شب...
جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ق.ظ
چجوری بگذرونیم این شبای بلند رو؟
دلم شب نشینیای طولانی میخواد! از اونا که "بی موقع" میشه. از اون شب نشینیای بچگی که رو پای مامانم خوابم ببره زیر آسمون پرستاره تو حیاط بزرگ خونه ی همسایه تا وقتی صدام کنن که پاشو بریم خونه خودمون! چقدر زیاد دلم حیاط بزرگ بچگی رو میخواد. چقدر دلم شب نشینی میخواد. شب نشینی نه با کتاب و فیلما و آهنگام... شب نشینی با فانوسایی که یه نسیم آروم شعله شونو برقصونه و باهاش تموم سایه هامون به رقص دربیاد! شب نشینی با ستاره هایی که فروغ وقتی میپرن بهم نشون بده بگه آرزو کردی؟ شب نشینی با صدای جیر جیرکایی که معلوم نیست کدوم قصه رو واسه خواب تعریف میکنن. شب نشینی با تموم قصه هایی که بزرگ ترها از قدیم تر ها تعریف میکنن. حتا اگه تهش برسه به قصه های جن و پری که ترسو بکارن توی دلمون و من بیشتر مچاله بشم توی آغوش مادرم! دلم شب نشینی میخواد. با کلی آدم. زیر سقف پرستاره ی آسمون. شاید تنها چیزی که این شبای بلند رو تسکین میده....
نه بخت بد مراست سامان!
و ای شب
نه توراست هیچ پایان...
نیما یوشیج
پ ن 1)چجوری بگذرونیم؟
پ ن 2) اگه کمتر کامنت میذارم چون لپتاپم ترکیده. می خونمتون همچنان.
دلم شب نشینیای طولانی میخواد! از اونا که "بی موقع" میشه. از اون شب نشینیای بچگی که رو پای مامانم خوابم ببره زیر آسمون پرستاره تو حیاط بزرگ خونه ی همسایه تا وقتی صدام کنن که پاشو بریم خونه خودمون! چقدر زیاد دلم حیاط بزرگ بچگی رو میخواد. چقدر دلم شب نشینی میخواد. شب نشینی نه با کتاب و فیلما و آهنگام... شب نشینی با فانوسایی که یه نسیم آروم شعله شونو برقصونه و باهاش تموم سایه هامون به رقص دربیاد! شب نشینی با ستاره هایی که فروغ وقتی میپرن بهم نشون بده بگه آرزو کردی؟ شب نشینی با صدای جیر جیرکایی که معلوم نیست کدوم قصه رو واسه خواب تعریف میکنن. شب نشینی با تموم قصه هایی که بزرگ ترها از قدیم تر ها تعریف میکنن. حتا اگه تهش برسه به قصه های جن و پری که ترسو بکارن توی دلمون و من بیشتر مچاله بشم توی آغوش مادرم! دلم شب نشینی میخواد. با کلی آدم. زیر سقف پرستاره ی آسمون. شاید تنها چیزی که این شبای بلند رو تسکین میده....
نه بخت بد مراست سامان!
و ای شب
نه توراست هیچ پایان...
نیما یوشیج
پ ن 1)چجوری بگذرونیم؟
پ ن 2) اگه کمتر کامنت میذارم چون لپتاپم ترکیده. می خونمتون همچنان.
۹۵/۰۷/۰۹