بیشعوری تا همیشه!
فروردین رو به پایانه! میتونید یه بار دیگه این جمله رو بخونید تا مطمئن شید درست خوندین! فروردین رو به پایانه!
تا اینجا هیچ کار فرهنگیای!! نکردم! یعنی فیلمای ندیده همچنان سر جاشونن ، کتابای نخونده هم همینطور! و بخش ترسناک ماجرا اینه که نمایشگاه کتاب هم در پیشه! البته دو سال اخیر نمایشگاه کتاب جذابیتی برام نداشته و امسال احتمالن به خاطر در پیش گرفتن ریاضت اقتصادی نمیرم نمایشگاه اما این فقط یه فرضیه است! و شاعر میگه : آمدی و همهی فرضیهها ریخت به هم!* خلاصه هیچ بعید نیست بازم کتابای نخونده بیشتر بشن.
و اینم بگم البته یه کتاب رو شروع کردم به خوندن ؛ هنر همیشه بر حق بودن از شوپنهاور. این کتاب به شما میگه چطور وقتی حتا حق با شما نیست کاری کنید که برندهی بحث باشید. این فرضیه هم مطرحه که شوپنهاور چنین چیزی رو قبول نداشته و این دستورالعمل رو به قصد کنایه و طعنه نوشته ولی سوی دیگر ماجرا هم طرفدارانی داره و میگن نمیشه به سادگی ازش گذشت و شوپنهاور خیلی هم جدی نوشته این کتاب رو. اگه ازش چیزی سر درآوردم دربارهش بیشتر حرف میزنم!
بیشعوری! لازم دیدم همین روزای آغاز سال تاکید کنم بیشعوری همچنان بد دردیه و امسال هم بزرگترین مشکل کشور ما بیشعوریه! در همه زمینهای! از اونایی که با سنگ و چوب به جون سیاهگوش میفتن تا اونایی که از شیشه ماشین آشغال میریزن تو خیابون همه و همه از یک درد رنج میبرن و اونم بیشعوریه! یه کلیپ دیدم که طرف پشت ماشینا راه میفتاد و هر چی پرت کرده بودن تو خیابون رو برمیگردوند تو ماشینشون. شاید براتون خطر جانی داشته باشه اما شدیدن پیشنهاد میشه این حرکت! میدونید که ما ملت عصبانیای هستیم! از صف نذری گرفته تا صف توالت یه سره داریم یقهی همو جر میدیم! خلاصه که مواظب خودتون باشید! راستی اینم بگم خوندن کتاب بیشعوری - ولو هر سه جلدش- هم هیچ تاثیری نداره! میدونید که جزء کتابای پرفروش ایرانه اما تغییری توی رفتار ملت میبینید؟ نه والا! حتا خود آقای کرمنت یه کتاب داره به اسم «بی شعوری تا همیشه» و کلن قطع امید کرده از بعضیا! پس دلخوش به درمان این بزرگترین بیماری قرن نباشید!
خب فکر کنم غر برای امروز بسه. اگه ادامه بدم ممکنه وارد مصادیق بیشعوری در اطرافیانم بشم که خودش یه کتابه!
ایام به کام!
تظاهر به دانائی
انسان بجای اینکه بخود بگوید « من می خواهم بدانم » می گوید «من می دانم» و بسرعت این امر بر وی مشتبه می گردد و از همبن جا ریای دانستن آغاز می شود : تظاهر به دانستن. این تظاهر بطور اتوماتیک و جادویی عمل می کند و دیگر فرد بکلی مطمئن است که واقعاً می داند زیرا حالا دیگر می داند و شکی هم ندارد تا ... بناگاه می بیند که دچار جنون شده بوده است و اصلاً هیچ نمی داند. و از اینجا صدق شناخت آغاز می شود ولی بندرت کسی پذیرای این صدق و این « نمی دانم » می شود. « می دانم » ادعاست و « نمی دانم» واقعیت است که محصول نهایی «می دانم » است. واقعیت بشری محصول ریاست.
.....
انسان بمیزانی که عاشق نیست عشق نمائی می کند و بمیزانی که اهل دین نیست دین نمائی می کند و بمیزانی که خوشبخت نیست خوشبخت نمائی می کند. بمیزانی که شاد نیست می خندد و می رقصد و بمیزانی که اهل شعور نیست شاعری می نماید و ...
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب شناخت شناسی ص ۵۵