میل گم شدن در من پیدا شده است...
سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۲۶ ب.ظ
برای دردهایم
تنی تازه بدوز
مرگ!
آنقدر بزرگ
که نبودنش را جا کند.
#از قدیم
+تنها دلتنگ یک نفر هستی / و اما انگار جهان خالیاست (آلفونس دو مارتین)
+باید به یاقوت گوش بدم؛چمدونو ببندم، دست خودمو بگیرم و راهی شم!
حتا همین نزدیکیها، حتا یک مقصد تکراری. یک شهر جز اینجا. یا اصلن بی خیال چمدون و سفر؛ یه کم دور شم فقط. حتا قد یه دوچرخهسواری تا بیرون شهر. تا رسیدن به عطر تازهی علف. تا دراز کشیدن زیر سقف بلند آسمون توی یک جای دنج و بی صدا. تا گم شدن توی بلندای یه کوه. حداقل باید از شهر بکنم. حداقل برای چند ساعت. برای تنها بودن. تنهای تنها بودن. برای فریاد زدن... جایی که هیچکس صداتو نشنوه. دلم یه خونه روستایی میخواد...
عنوان:سطری از شهاب مقربین
۹۶/۰۱/۱۵