فقدان
چطوره از یکی از حسرتای بزرگ زندگیم بنویسم تو این پست؟ (خیلی وقتا دلیل ننوشتنم اینه که تهش میگم خب که چی؟ درسته که وبلاگ دفترچه یادداشته یه جورایی اما وقتی قراره با روشن شدن چراغ وبلاگم چند نفر بیان اینجا وقتشون رو بگیرم با خودم میگم خب که چی؟ به بقیه چه؟ این که فقط به تو ربط داره. چرا به جای نشستن و توی کلهت با خودت حرف زدن اومدی اینجا و بلند بلند فکر میکنی؟!) من توی روستا به دنیا اومدم و یه ده سالی توی روستا زندگی کردم. و وقتی از روستا حرف میزنم از یک روستای واقعی حرف میزنم. نه از این روستاهایی که فقط اسمشون روستاست و بافتشون ، فرهنگشون ، زندگی و امکاناتشون شهریه. در واقع روستا رو علف رو ، بارون رو ، آب و خاک رو ، تگرگ و باد و طوفان و ابر و رعد و برق رو ، سرما و گرما رو حس کردم و زندگی کردم! اونم از نوع واقعیش! و به جرات میگم که اون 9 سال ده سال بهترین سالهای زنده بودنم بوده! و حالا از اینکه توی روستا زندگی نمیکنم احساس فقدان عجیبی دارم. و هر بار که برای گشت و گذار به روستای بچگیم ، به زادگاه و وطنم ، به خاکم سر میزنم این فقدان رو بیشتر لمس میکنم. و البته فکر نمیکنم نیاز به توضیح باشه که به دلایل فراوان دیگه نمیتونم اونجا زندگی کنم. در بهترین حالت میتونم گاهگاهی بهش سر بزنم چند ساعتی از نوستالژی جاری در ذره ذرهی هواش و خاکش لبریز بشم. و هر چی به خودم دل میدم که یک روزی شاید سالها بعد به یک روستا مهاجرت میکنم و باقی عمرم رو دور از شهر میگذرونم فایده نداره. درست مثل بچهای که پاش رو زمین میکوبه که همین الان مادرشو میخواد من همین الان زندگی روستاییم رو میخوام و هیچ وعده وعیدی نمیتونه درونم رو آروم کنه.
+این روزها انقد حوادث روی دور تند بوده که نمیدونم از چی بگم. شایدم میدونم ولی سکوت مثل سیم خاردار گیر کرده توی گلوم و نمیذاره لب باز کنم. فقط اینو بگم که در کوران حوادث بد تلاش کنید زندگی کنید. که زندگی درون شما نمیره. که باید بود. به دور و بریهامون کمک کنیم آرومتر باشن. زندگی کردن رو از یاد نبریم. که حتا وسط جنگ هم نباید رسم خوشایند زندگی کردن فراموش بشه. که اگه بشه دیگه انگیزهای برای پایان جنگ نیست.
++دارم تلاش میکنم از زمان مردهم بیشتر استفاده کنم. و یکی از راههام پادکسته. پادکست خوب بهم معرفی کنید لطفن. خودمم فعلن کلی پادکست فالو کردم توی گوگل پادکست و هر کدوم که حس کردم خوب بهتون معرفی میکنم.
برای ++: پادکستایی که من گوش میدم: احسانو(داستانهای احسان عبدیپور)، چیروک (داستانهای عامیانه ایران)، فردوسی خوانی. اینا پادکستای ایرانی بودن. بیشتر انگلیسی گوش میدم. یه سری هم هستن که دنبال میکنم ولی هنوز وقت نکردم گوش کنم اما از کامنتا به نظر میومد خوب باشن: رادیو دیو، جعبه، سکانس،رادیو بندر تهران و... . کلی پادکست برای کسب و کار و رشد فردی هم گوش میدم. اگر خواستین اونا رو رو هم میفرستم.
البته من از کست باکس گوش میدم. نمیدونم توی گوگل پادکست هستن یا نه. و اینکه توی کست باکس وقتی منطقه رو میزنی ایران، خودش کلی پادکست معرفی میکنه.