احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

 

دو بار توی زندگیم احساس پیری کرد‌م. یه بار وقتی بود که سر تولد سی سالگی از مرکز بهداشت بهم زنگ زدن و گفتن باید برای انجام یک سری آزمایشات به بهداشت مراجعه کنم و هوای سلامتیم رو داشته باشم‌ ، یه بارم امروز که از سرگیجه رفتم دکتر و برام لوزارتان نوشت برای کنترل فشار خون بالا و دیدم چقد دوست ندارم بخورم _حتا به صورت موقت _ و انگار نمی‌تونم بپذیرم به عنوان یک آدم در سراشیبی عمر ممکنه دچار فشار خون بالا بشم و اگه وزنم رو کم نکنم دیابت و کبد چرب و سایر بیماری‌های مزمن!!

من در سی سالگی حس خاصی نداشتم و از سی سالگی‌ای که همه ازش حرف می‌زنن و از بحرانش می‌ترسن و شاید خیلی سانتی مانتال طور جلوه‌ش میدن ترسی نداشتم. اصلن اعتقادی به سن و عدد و این ماجراها ندارم و فکر می‌کنم بخشی از این مسائل بی دلیل بولد و حالا انگار تبدیل شدن به پیراهن پادشاه. اما گاهی اوقات اتفاقاتی میفته که می‌خوره توی صورتت و سن رو یادت می‌ندازه. 

باید بپذیریم فرسوده شدیم و شاید بی فایده! باید بپذیریم توی روزگار و جغرافیایی هستیم که سن سکته به 50 سال رسیده و اصلن بعید نیست یه روز درست در لحظه‌ای که دارم حرص می‌خورم چرا مدیر بالادستی نیرو بهم قالب کرده اونم در شغلی که نیاز ندارم جان به جان آقرین تسلیم و صرفن یک رقم به آمار مردگان اضافه کنم.

۴ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۱۴:۱۵
هانی هستم

اگر بخواهم با خودم صادق باشم هیچ دستاوردی توی زندگی نداشته‌ام. احتمالن وقتی بخواهی با دیگران درباره‌ی دستاوردهایشان بپرسی پیش و بیش از هر چیز به مدل ماشین و متراژ خانه و میزان درآمد اشاره می‌کنند و متر و معیار می‌گذارند که اگر فلان عدد و مقدار بود لابد آدم موفقی بوده‌ای و دستاوردهای کلانی داشته‌ای! ولی در واقع من فکر می‌کنم خانه‌ و ماشین و شغلی که از آن بیزار هستی که نشد دستاورد! آدم باید یک چیز دیگری داشته باشد که به آن بنازد. که بتواند خودش را با آن معرفی کند شاید. نمی‌شود وقتی از تو می‌خواهند چهار خط درباره‌ی خودت بنویسی ، بگویی من فلانی هستم کارمند شماره‌ی فلان ، دارای ۴۰۰ متر خانه‌ی بهمان جای شهر و انقدر درآمد! _این بیشتر به درد معرفی نامه‌ی بانک می‌خورد برای گرفتن وامی چیزی _ و لابد بعدش می‌پرسند خودت چه؟ خودت چه کرده‌ای و کی هستی؟ و البته شاید تعدادی آدم هم به همان آمار و ارقام قانع شوند. ولی دست کم من جز‌ء آن دسته آدم‌ها نیستم‌. شاید اصلن جزء دسته‌ای باشم که درست نمی‌دانم چه می‌خواهم. ولی این را خوب می‌دانم که اعداد پیش گفته ملاک و معیارم برای دستاورد نیست. این را نمی‌پسندم که وقتی مردم بگویند این متراژ خانه‌اش بود که از او بر جا ماند و مرحوم در یک ماشین فلان مسافرت می رفت. نمی‌دانم! شاید چیزهایی که بالقوه‌ی می‌تواند دستاورد باشد بی ربط به پول و در نتیجه‌ شغلی که از آن بیزاری نباشد. مثلن من اگر پول داشتم و کلاس‌های فوق العاده می‌رفتم و توی مرحله‌ی دوم المپیاد ریاضی برگزیده می‌شدم و میرفتم برای مسابقات بین‌المللی ، شاید یک چیزی فراتر از عدد و رقم به رزومه‌ام‌ اضافه میشد. اما در بهترین حالت پول وسیله‌ا است و نه بیشتر. 

بگذارید نقل قولی بیاورم از بوکفسکی شاید بهتر بتوانم بگویم منظورم چیست. 《من با استعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت‌ها به دست هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست هایم چه کار کرده‌اند؟ یک جایم را خارانده‌اند ، چک نوشته‌اند ، بند کفش بسته‌اند ، سیفون کشیده‌اند و غیره. دست‌هایم را حرام کرده‌ام. همینطور ذهنم را.》

الان فکر می‌کنم‌ بهتر می‌توانید به دل‌مشغولی امروز صبحم وقتی که داشتم ساعت ۳ به سمت محل کار‌ رانندگی می‌کردم پی ببرید. نمی‌خواهم چیزی را به عنوان دستاوردی که دوست داشتم داشته باشم و ندارم مثال بزنم. چون از فکر کردن بهشان به افسوس می‌رسم ، بعد آرزو می‌کنم کاش ماشین زمان‌ داشتم و برمیگشتم عقب تا شاید شاید شاید بتوانم جور دیگری فکر کنم ، تصمیم بگیرم و جور دیگری بزرگ شوم.  

۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۰۲ ، ۰۸:۱۳
هانی هستم