احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

از چشم های توست که خوابم نمی بری

پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۲۴ ق.ظ

شب با خبر ریزش معدن شروع شد. خبر تلخ تر از این؟ احتمالن تا الان زیاد خوندین از این داستان ولی... اگه حرفی ازش نمی زدم ... نه،تلخیش هیچ جوره قابل هضم نیست. هیچ جوره آروم نمیشم. نمی دونم قراره چن بار دیگه با دیدن عکس اون مادر غمزده اشکام جاری بشن... لعنت به این همه خبر بد.

مرگ همیشه دردناکه و مرگ کارگر... یه جور مظلومیت داره که تا عمق استخوان رو می سوزونه. که اگه بی وقفه اشک بریزی سزاست. بیست و یکی؟ سی و پنج تا؟ چهل و دو تا؟؟ هنوز نمی دونن چند پدر،چند برادر،چند معشوق و چند پسر از جمع خانواده شون تفریق شدن. لعنت به این تفریق... لعنت به هر چی مرگ این شکلی...

تا به حال

افتادن شاه توت را دیده ای

که چگونه سرخی اش را

با خاک قسمت می کند؟

[هیچ چیز مثل افتادن درد آور نیست]

من کارگر های زیادی را دیدم

از ساختمان که می افتادند

شاه توت می شدند.

سابیر هاکا

+صبح باید برم سر کار و این بی خوابی... به توام لعنت که وقت نمی شناسی... 

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۱۴
هانی هستم

یادداشت‌های شما (۹)

مغز من دست های کارگره
مغز من هیچ غلطی نمیتونه بکنه
و همه را بی وداع برد ...
کشورم درد دارد این روزها
پاسخ:
هرروزها... به قول مونا برزویی ایران همیشه سوگوار...
چ شعر عالی ای بود
پاسخ:
و تلخ...
میدونی حالا چیش بدتره ؟! وای یه عده هی عن قضییه رو در میارن! زرتزرت حرف و عکس میزنن مخ آدم سوت میکشه!
پاسخ:
یه عده کلن منتظر این فرصتان...
۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۵۸ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
خدا به خانواده هاشون، به عزیزانشون و به چشم به راه هاشون صبر بده!
۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۵۴ پیچ امین الدوله
خدا برای هیچ کسی نیاره... تلخیش تا آخر عمر برای بازمانده هاش، باقی می مونه... نمی دونم چی میشه گفت... اصلا چیزی میشه گفت جز اینکه خدا بهشون صبر بده؟!... :"(
پاسخ:
هیچ چیز.............
«معدن»؛ چه واژه‌ی تلخیه :(
پاسخ:
اوهوم...
هیهات....

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">