احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

پایان خوبم باش! مثل فیلم هندی‌ها...

چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ق.ظ

اینکه یک تصمیم غم‌انگیز بگیری خیلی تلخ‌تر از اینه که یک اتفاق غم‌انگیز برات بیفته.

 درسته که ممکنه فکر کنید در حالت نخست روی اوضاع کنترل دارید و ظاهرن همه چی دست خودتونه اما اون دوره، اون ساعت و اون لحظات و روزایی که منجر به این تصمیم میشن و با فکر این تصمیم غم‌انگیز و انجامش می‌گذرن بسیار فرساینده و احتمالن بغض‌آور خواهند بود. اما وقتی یک چیز غم‌انگیز اتفاق میفته حداقل خوبیش اینه که تا پیش از اون، داشتی زندگیتو می‌کردی! در واقع میشه گفت بخشی از تلخیشو به این ترتیب از دست میده. می‌مونه فقط روزای بدِ بعدش. مثل بریدن دست با یه چیز بسیار تیز و برنده یا یه چاقوی کند. وقتی با یه چاقوی تیز دستتو می‌بری اصلن ممکنه لحظه بریدن از شدت درد بی‌حس بشی. یا اصلن توی شوک باشی. باید به درد بعدش فکر کنی. اما وقتی یه چاقوی کند داره روی پوستت می‌خزه و ذره ذره و به سختی فرو می‌ره، درد به عمق جونت رسوخ می‌کنه و تموم اون لحظه‌ها شکنجه میشی. بگذریم که چاقوی تیز دور و بر بریدگی رو زخم نمی‌کنه!

*حداقل الان اینطور فکر می‌کنم!


+خاطرات زودتر از اونی که فکر می‌کنید به وجود میان . چشم به هم می‌زنی می‌ینی از در و دیوار خاطره داری. و از چیزی که فکر می‌کنید به شما و روزهاتون نزدیک‌ترن.

+هر کس تشویش سر زلف پریشان تو دید

  تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست...

مولوی

+دوست عزیزی که بهم پیام خصوصی دادی مرسی که برام حرف زدی. مطمئنن من نمی‌تونم شرایط شما رو تصور کنم. من همیشه خدا رو شاکرم اما گاهی وقتا اتفاقاتی میفته که آدمو ناراحت می‌کنه. براتون بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم. روزای روشن و پر از آرامش.

+عنوان؛ سید مهدی موسوی : دلخسته‌ام از شهر نامردی و رندی‌ها/ پایان خوبم باش! مثل فیلم هندی‌ها

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۹
هانی هستم

یادداشت‌های شما (۱۰)

مثلا اینکه بری به ترامپ لی بدی خیلی غم انگیز تر از اونه که بشینی ترامپ رای بیاره:دی
پاسخ:
:دی
چقدر قشنگ توصیف کردین همه چیو:)))
ذره ذره نابود شدن:|
پاسخ:
:(
اصلا حداقلش اینه که خودت مسبب اون غم و اندوه نبودی.
اینکه خودتو راضی کنی به تصمیم یه اتفاق ناراحت، خیلی غمباره :(
پاسخ:
خیلی زیاد...
چیزه.. به نظرم اون قسمت پادکستو راه بندازین..
ماهم میام و ادامه میدیم حتی
پاسخ:
ایشالا. باید حس و حالی باشد...

چطوره با صدای شما شروع بشه؟
:)
وقتی می شنوم شما جوونا این حس و حالتونه، بغض بدی میاد سراغم. 
فکر میکنم جوونی یعنی خوشی. یعنی لذت بردن از بهترین سال های عمر... 
پاسخ:
جوونی ما بیش از هر چیز، حادثه داره انگار!
هر تصمیم غم انگیزی هم می تونه یه اتفاق غم انگیز رو رقم بزنه یا حتی بدتر یه خاطره غم انگیز رو بوجود بیاره .. 

روزگارتون پر از تصمیمات طرب انگیز :)


پاسخ:
اوهوم....

ممنونم :) همچنین برای شما
۱۹ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۸ گمـــــــشده :)
موافقم
و باید بگم از اون آدمایی هستم که توان گرفتن تصمیمات غم انگیز ندارم
:/
پاسخ:
خیلی انرژی از آدم می‌گیره...
اگه بخواین این کارو می کنم.. ولی خب خونه ی شماس.. خودتون دوست ندارین شروع باشین؟
پاسخ:
خیلی عالی میشه که!
صابخونه‌اید شما خودتون. منتظریم پس  :)
ِمی‌تونید به ایمیلم بفرستید:
la.honey68@gmail.com
یا توی صندوق بیان آپ کنید و لینک بدین بهم. یا هر طور که راحت‌ترید
منم ادامه خواهم داد ...
بنام زندگانی حرامم شد جوانی...
گاهی آدم در یک لحظه میخکوب میشه تا ابد !

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">