احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(

درست همین روزهای دنیام

يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۳۶ ق.ظ

همه چیز یه کم زیادی مسخره و وارونه است :|

شایدم چیز تازه ای نباشه ولی این روزها بیشتر حسش میکنم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۹
هانی هستم

یادداشت‌های شما (۱۱)

حسش خوبه حالا؟
پاسخ:
نه،به هیچ وجه
این نیز بگذرد
پاسخ:
اوهوم... کلن دلخوش به گذشتنیم...

گریز، اصل زندگی ست...

گریز از هر آنچه اجبار را توجیه می‏کند.

بیا بگریزیم!

پاسخ:

میل گم شدن در من پیدا شده ست

میل گم شدن در جایی بکر

در فکر‌های دور

خسته‌ام از حسِ خستگی

از این‌که این‌جا نشسته‌ام

و می‌گویم از این‌جا و حالی

که مرا خسته می‌کند

خسته‌ام از خسته‌ام

 فکر رهاشدن  مرا رها نمی‌کند

فکر رهاشدن در رفتن

در اعماق یک سفر...


شهاب مقربین

کاملا موافقم. من که نمی تونم بگذرم...کفرم درمیاد :'(

بعد هی میگن مثبت نگر باش و این قانون و جذب رو هی توو گوش آدم میخونن! آدم که نمی تونه چشمش رو واقعیت ببنده!
موافقم:|
اوهوم

جان همایونی سلامت

پاسخ:
:)
۰۹ آبان ۹۵ ، ۲۳:۱۴ گمـــــــشده :)
امروز دقیقا همچین حسی داشتم
به فاصله کمتر از نیم ساعت دو تا خبر خوب گرفتم
التماس دعا دارم یکی شون دست کم نتیجه بده ازین حال و احوال در بیام

پاسخ:
تا باشه خبرای خوب 
ایشالا :)

راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است
خدا را چه دیده‌ای ری‌را!
شاید آنقدر بارانِ بنفشه بارید
که قلیلی شاعر از پی گل نی
آمدند، رفتند دنبال چراغ و آینه
شمعدانی، عسل، حلقه‌ی نقره و قرآن کریم.
...

سرانجام باورت می‌کنند
باید این کوچه‌نشینانِ ساده بدانند
که جرم باد ... ربودن بافه‌های رویا نبوده است.

گریه نکن ری‌را
راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است.
دوباره اردی‌بهشت به دیدنت می‌آیم.

"سیدعلی صالحی"

گاهی ادای رفتن در می آوری

فقط خودت می‌دانی که

چمدانت خالیست و پایت نای رفتن

و دلت قصد کندن ندارد.

ادای رفتن در می آوری

بلکه دستی از آستین درآید

و دودستی بازویت را بچسبد.

چشمی اشک آلود زل بزند توی چشمانت

و بگوید بمان !

 

و تو چقدر به شنیدنش محتاجی ...

گاهی ادای رفتنی ها را در می آوری

بلکه به خودت ثابت کنی

کسی خواهان ماندنت هست هنوز

و وای از وقتی که نباشد کسی ...

با چمدان خالی و پای بی اراده و دل جامانده

کجا میشود رفت؟ کجا..؟

 

"هستی دارایی"

پاسخ:
:(
برات بهترین آرزوها رو دارم. روزای امن و خوش و پر از آرامش

پاسخ:
مرسی از آرزوی خوبتون

شما هم چیزی بگویید :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">