احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

از اینجا ---->> http://hanihastam.blog.ir/ <<----

احتمال اینکه خودم باشم

یادداشت های روزانه از کتاب، فیلم، عکس و ... روزمرگی

احتمال اینکه خودم باشم

روزنوشت های یک عدد آدمِ علاقه مند به کتاب، فیلم، موسیقی، دریا و دیگر چیزهای خوب!
شاید کمی تا قسمتی شاعر
و اینکه "نوشته های وبلاگ صرفن از تجربه های شخصی من نیستن و ممکنه فقط قصه باشن."

http://goo.gl/yhqVFL

t.me/falshemood

پیام‌های کوتاه
  • ۱۳ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۵
    413
آخرین مطالب
حرف‌های شما
  • ۲۱ آبان ۰۲، ۱۱:۳۰ - بانوچـه ⠀
    :(
باید هر شب از نو بنویسم:
دوستت دارم
بر تن شهاب ها
تا آرزوی داشتنت
هر شب تازه شود


*پست دگرگون شد!
۷ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۲۰:۱۲
هانی هستم

می‌دونید من پست‌های طولانی رو دوست ندارم. یعنی نمی‌خوام مخاطب رو خسته کنم و می‌دونم توی دنیای مینیمال امروز کمتر کسی حوصله‌ی خوندن یه متن طولانی رو داره که البته -جدا از وبلاگ من- اصلن چیز خوبی نیست و از طرفی هم خوشم نمیاد یه نفر وبلاگم رو باز کنه و دو خط نوشته باشم فقط! برای همین الان که اومدم یه پست کوتاه بذارم دچار پارادوکس شدم!

پست کوتاه مورد نظر: دقت کردین که میگن هر نقطه مکانی و هر سخن زمانی؟ خب احتمالن خیلی از شما به یه ورژن دیگه‌ش هم رسیدین ؛ هر سخن مکانی! بلی! من به این نتیجه رسیدم -البته یه کم دیر- که مکان هم خیلی مهمه! منحرف نشید حالا! منظورم اون مکان نیست که حافظ هم میگه « از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک / امن و شراب بی‌غش معشوق و جای خالی» منظورم اینه که مکانی که دارید درباره‌ی یک موضوع حرف می‌زنید به اندازه‌ی زمانش اهمیت داره! یعنی انتخاب یک مکان اشتباه برای یک زدن یک حرف ممکنه کل اون دیالوگ و نتیجه‌ای که قرار بوده بگیرید رو به فنا بده! مثلن ممکنه باعث نیمه تموم موندن دیالوگ بشه که این یکی از بدترین اتفاقاتی هست که ممکنه برای بحث مهم بیفته. وقتی قراره نتیجه‌گیری کنید درباره‌ی یک چیزی خب باید کلی حرف بزنید معمولن. حالا اگه این دیالوگ به خاطر انتخاب زمان یا مکان اشتباه ناتموم بمونه یا نتیجه‌ای گرفته نمیشه و به بعد موکول میشه که همین به خودی خود موضوع رو حروم می‌کنه یا اینکه عجله عجله‌ای یه تصمیم گرفته میشه که احتمالن درست نیست. مثال‌هاش رو هم خودتون پیدا کنید دیگه!

خب مثل اینکه خیلی هم کوتاه نبود!!

+مرسی از همه‌تون که توی پست قبل نظرتون رو برام نوشتید. :)



۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۰۷:۳۶
هانی هستم

بعد یه نظریه (!!) هست که میگه هیچ وقت محبت رو در حق طرف‌تون تموم نکنید چون باعث میشه طرف سیر و زده بشه که البته من مخالفشم! بعد جالبه که خیلی هم اصرار دارن اینا به نظریه‌شون و جالب‌ترش اینه که وقتی طرف خیانت کرد میگن آخی ، بهش محبت نمی‌شده خیانت کرده! |: و البته یک جای تاسف هم داره این داستان و اونم جایی هست که بحث زنان علیه زنان پیش میاد. یعنی یک خانوم بیاد بگه اگه به یه زن زیادی محبت کنی دور برمی‌داره و فلان و بهمان. دیدم که میگم!!

اینطور که من شروع کردم فکر نکنم کسی جرات کنه حرف مخالف بزنه(!!!) ولی هدفم از نگارش این پست این بود که نظر شما رو بدونم درباره‌ی این داستان. 

شما برای محبت‌تون مرز می‌ذارید؟ فکر می‌کنید برای هیچ کس نباید 100 بود؟ یا اینکه فکر می‌کنید آدم برای کسی که دوسش داره باید سنگ تموم بذاره و محبت رو در حقش تموم کنه؟

شما فکر می‌کنید خیانت از محبت‌های نصفه نیمه میاد از محبت سرشار؟ البته می‌پذیرم که خیانت متغیرهای دیگری هم داره و نمیشه فقط از این جنبه نگاهش کرد ولی در این مورد خاص چی فکر می‌کنید؟

+مرسی که نظرتون رو می‌نویسید. عجالتن کامنت‌ها بدون تایید نمایش داده میشن.

۲۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۶ ، ۰۹:۴۴
هانی هستم

حروف اسم تو

خوشبخت‌ترینند!


کاش حرفی از اسم تو بودم

و تو را

با من صدا می‌زدند!


+مثل قند در دهان کودک ؛ نام کوچکت بر زبانم!


۱۱ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۱۳
هانی هستم

خب من دوست ندارم مخاطب وبلاگم با اون ستاره‌ای که توی وبلاگش روشن میشه بیاد اینجا و با یه مشت اراجیف و استفراغات ذهنی یک آدم بی‌حوصله روبرو بشه و هم حجم نتش مصرف بشه هم وقتش و... ولی خب گاهی وقتا هم هست که مجبوری این اراجیفو قی کنی تا هم از دستشون شاید خلاص بشی و هم اینکه برای خودت ثبت بشه این روزا و لحظه‌ها، البته ممکنم هست یه خودآزاری باشه ثبت روزایی که دوسشون نداری اما خب اینم یه جورشه دیگه. برای همین توی عنوان پست بدون تارف نوشتم که این پست ارزش خواندن ندارد و واقعن منظورم همینه.

این از پاراگراف اول چرندیات.

نوشتم دوره‌های سکوت ، یعنی با دلیل یا بی دلیل این روزها رود مود نوشتن نیستم. حتا نوشتن یه کامنت. یعنی هیچی توی ذهنم جمع نمیشه. فکر کنید مثلن ذهنم یا همون‌ جایی که جمله‌ها شکل می‌گیرن یا افکار یا حالا هر چی که به نوشتن مربوط میشه شده شبیه یه آبکش و واژه‌ها ازش می‌ریزن و چیزی توش جمع نمیشه. شما آبکش رو بزن توی آب و بیار بالا ، برای چند لحظه‌ی کوتاه آب داره شره می‌کنه ازش و ............خالی میشه. باز از نو همین‌کارو بکنید... باز از نو... همین‌قد در هم و آشفته و بی نتیجه‎ و مزخرف و الکی‌طور و پوچ!! وقتی از ذهن خالی یا دوره‌های سکوت حرف می‌زنیم از یک چنین چیزی حرف می‌زنیم!!

اما چرا؟! این سوال شاید پایان خوبی برای یک پست نباشه، اما سوال خوبی برای پاراگراف سومه. بهتره برگردم به غار خودم و توی سرم با خودم حرف بزنم. کاری که چندین روزه دارم انجام میدم. 

+تنها اتفاق خوب این روزها کتاب‌هایی بود که با بن مسابقه‌ی عکاسی از سایت آدینه بوک خریدم ؛ «دیگر تنها نیستی» استفانو بنی ، «کولی کنار آتش» منیرو روانی‌پور ، «معمای ماهیار معمار» و «حق با شماست مرکوشیو» رضا قاسمی ، «رود راوی» و «هاویه» و «اسفار کاتبان» ابوتراب خسروی ، «سمفونی مردگان» عباس معروفی و «هزار و یک سال» شهریار مندنی‌پور مهمونای تازه‌ی کتابخونه‌ی کوچیکمن. 

۱۶ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۲۷
هانی هستم

ex machina

قدیم ترها نوشته بودم: "تنها؛ شبیه یک تلویزیون سیاه و سفید، گوشه ی انبار" و حالا می نویسم بدون تو به گوشه ی تنهایی ام تبعیدم... 

عکس از من

۷ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۴
هانی هستم

از تپش هم بیفتم

واژه هایم نفس می‌کشند

-شعرهایی که رج زده‌ام-

و از تو می‌گویند...


d

عکس از NYC Dance Project 

۱۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۹
هانی هستم

خب امروز روز جهانی محیط زیسته! و به گفته‌ی ویکیپدیا «روزی است که از سوی سازمان ملل برای افزایش آگاهی مردم برای نگهداری محیط زیست و  تحریک سیاستمداران به گرفتن تصمیماتی برای رویارویی با تخریب محیط زیست و گونه‌های زیستی‌جانوری، به‌عنوان روز میحط زیست انتخاب شده است.» و شعار امسال «من با طبیعت هستم» می‌باشد! {زشت میشه دو تا «هست» پشت سر هم!}

راستش زیاد حوصله ندارم بنویسم ولی انقد مهم بود برام که حتمن اشاره‌ای بهش داشته باشم و یادآوری کرده باشم که «زمین دومی وجود ندارد!». توی سایتشون نوشته :

«On 5 June, go outside and show us that you’re With Nature. Breathe in the beauty and remember that by keeping our planet healthy, we keep ourselves healthy too»

و خب نمی‌دونن ما سالی یه بار سیزده به در میریم اوتساید و خار نیچرو بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــب. خلاصه اینکه مواظب زمین باشیم . خصوصن حالا که تابستووووووووووووونه فصل شادی و خنده ... نه اون یه چیز دیگه بود... فصل مسافرت و لب دریا و جنگل و ... . حواستون باشه وقتی میرید توی طبیعت چیزی جا نذارید. مرسی اه.

wed


۱۳ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۳۲
هانی هستم
نمی‌دانم 
کدام انگشت زودتر به قلبت می‌رسد
من تک‌تک‌شان را بوسیده‌ام
و عشق
به تمام سلول‌های تنت
مخابره خواهد شد!


+کسی با Evernote کار کرده اینجا؟ راهی هست که یادداشت‌هام رو از colornote بهش انتقال بدم؟!
۱۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۴
هانی هستم

1+ دیشب رو نخوابیدم تا صب ، صبح خوش خوشان اومدم سر کار و روزبه نعمت‌اللهی پلی کردم! خوبه دفتر کارم توی یه پستوی دوره که صدای کامپیوتر ازش بیرون نمیره! توقع ندارید صب آدینه رو با کار شروع کنم که؟! تازه این پست تموم بشه می‌خوام برم کانال رو آپ کنم! بعله! قرار نیست من یک تنه میزان کار مفید یک مملکت رو جابجا کنم که!! پریشب هم یکی دو ساعت خوابیدم فقط! یه جای کار یا می‌لنگه یا زیادی خوبه که کلن خوابم این شکلیه چند وقته و سر پام! به قول بچه‌ها امیدوارم بدنم یهو خالی نکنه!

2+ پریشب با سر رفتم توی در شیشه‌ای یه مغازه! ابروم دقیقن همونجاش شکست که توی خردسالی(!) موقع آب خوردن شکسته بود! تاریخ تکرار میشه! حالا رفته بودم یه آب معدنی بخرما! آب مایه‌ی حیاته میگن!! آخرش اگه من سرمو به باد ندادم موقع آب خوردن! بگذریم که طالع‌بینی (!!!) میگه من توی راه دستشویی می‌میرم! اونم بی‌ربط به آب نیست به هر حال! فکر کنم اعتصاب خشک کنم بیشتر عمر می‌کنم!!

3+ پس پریشب اتفاق خاصی نیفتاد. همینطوری برای خوش‌آهنگ شدن عنوان نوشته بودمش! چیه خب!

4+ خدایی هنوز عضو کانال نشدین!؟ آها! مرسی. پس نفری 11 نفر رو به کانال دعوت کنید دور هم شعر و آهنگ بخونیم و بشنویم! چی؟ یازده + یک سیاسیه!؟ انتخابات تموم شده؟! خب من چیم از اونی که فکر میکنه انتخابات تموم نشده کمتره!؟ باشه حالا! شما ده نفر رو به کانال دعوت کنید! والا!

5+ میگفت اسیر شدیا! گفتم من از اون روز که در بندم آزادم! حالا کارتو بکن و نطق اضافه ممنوع!!

6+ حالا که تا این جا اومدین یه آهنگ خوب از «بمرانی» گوش کنید. بعد می‌ریم پپرونی، دل خون، شاد و خندون / بعد می‌ریم تاب می‌خوریم، تو شهر آب می‌خوریم، زیر بارون / بعد می‌ریم نوکِ کوه قاف، اون بالای بالا با تِله کابین / بعد می‌ریم  سُر می‌خوریم، تو شهر دور می‌خوریم، توی ماشین!


۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۲۸
هانی هستم