دورههای سکوت یا ؛ این پست ارزش خواندن ندارد
خب من دوست ندارم مخاطب وبلاگم با اون ستارهای که توی وبلاگش روشن میشه بیاد اینجا و با یه مشت اراجیف و استفراغات ذهنی یک آدم بیحوصله روبرو بشه و هم حجم نتش مصرف بشه هم وقتش و... ولی خب گاهی وقتا هم هست که مجبوری این اراجیفو قی کنی تا هم از دستشون شاید خلاص بشی و هم اینکه برای خودت ثبت بشه این روزا و لحظهها، البته ممکنم هست یه خودآزاری باشه ثبت روزایی که دوسشون نداری اما خب اینم یه جورشه دیگه. برای همین توی عنوان پست بدون تارف نوشتم که این پست ارزش خواندن ندارد و واقعن منظورم همینه.
این از پاراگراف اول چرندیات.
نوشتم دورههای سکوت ، یعنی با دلیل یا بی دلیل این روزها رود مود نوشتن نیستم. حتا نوشتن یه کامنت. یعنی هیچی توی ذهنم جمع نمیشه. فکر کنید مثلن ذهنم یا همون جایی که جملهها شکل میگیرن یا افکار یا حالا هر چی که به نوشتن مربوط میشه شده شبیه یه آبکش و واژهها ازش میریزن و چیزی توش جمع نمیشه. شما آبکش رو بزن توی آب و بیار بالا ، برای چند لحظهی کوتاه آب داره شره میکنه ازش و ............خالی میشه. باز از نو همینکارو بکنید... باز از نو... همینقد در هم و آشفته و بی نتیجه و مزخرف و الکیطور و پوچ!! وقتی از ذهن خالی یا دورههای سکوت حرف میزنیم از یک چنین چیزی حرف میزنیم!!
اما چرا؟! این سوال شاید پایان خوبی برای یک پست نباشه، اما سوال خوبی برای پاراگراف سومه. بهتره برگردم به غار خودم و توی سرم با خودم حرف بزنم. کاری که چندین روزه دارم انجام میدم.
+تنها اتفاق خوب این روزها کتابهایی بود که با بن مسابقهی عکاسی از سایت آدینه بوک خریدم ؛ «دیگر تنها نیستی» استفانو بنی ، «کولی کنار آتش» منیرو روانیپور ، «معمای ماهیار معمار» و «حق با شماست مرکوشیو» رضا قاسمی ، «رود راوی» و «هاویه» و «اسفار کاتبان» ابوتراب خسروی ، «سمفونی مردگان» عباس معروفی و «هزار و یک سال» شهریار مندنیپور مهمونای تازهی کتابخونهی کوچیکمن.